نویسندگان کتاب: ماسیمو لیوی-باچی، گوستاوو دوسانتیس
کتاب جمعیت و فقر در کشورهای درحالتوسعه مجموعهای است از چهار مقاله با عناوین «فقر و مشکل جمعیت»، «تعامل جمعیت و فقر»، «قحطی، جمعیتشناسی و فقر شایع» و «ارتباط ساختار خانوار و فقر» که با توجه به اهمیت موضوع در کشور از میان دوازده مقاله چاپ شده در کتابی با همین عنوان توسط مرکز تحقیقات و بررسی مسائل روستایی ترجمه و منتشر شده است. در این مقالات آن دسته از عوامل و عواقب فقر که به حوزه جمعیتشناسی به گونهای مستقیم در سطح خرد و سطح کلان مربوط میشوند، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتهاند.
در مقاله نخست تحت عنوان «فقر و مشکل جمعیت» از دیدگاه اقتصادی به سه جنبه از جوانب فقر و مشکل جمعیت پرداخته میشود. اول آنکه مبنای آماری همبستگی فقر با اندازه خانوار را که اغلب از آن به عنوان همبستگی مثبت یاد میشود مورد بررسی قرار میگیرد. دوم تعابیر متضاد اقتصادی و جمعیت شناختی این همبستگی مجدداً مورد بررسی قرار میگیرد و سوم به بررسی این موضوع پرداخته میشود که آیا چنانچه توجه صرفاً به سطح خانوار معطوف شود، جنبهای مهم از مشکل پوشیده خواهد ماند یا خیر. دادههای تطبیقی عموماً نشان میدهند که خانوارهای بزرگتر فقیرترند. همین رابطه در سطح ملی هم صدق میکند. بااینحال نظریه اقتصادی از رابطهای معکوس حکایت میکند (نقش کمّی نیروی کار در افزایش ثروت). در این فصل به این تعارض به صورت مفصل پرداخته میشود و نشان داده میشود مشکل تنها این نیست که میزان باروریها فینفسه بیشازحد بالاست، بلکه مشکل این است که دختران و زنان در ارتباط با بالا بودن میزانهای باروری، باری نامتناسب را به دوش میکشند.
در مقاله دوم تحت عنوان «تعامل جمعیت و فقر» روشن میشود که بر اساس بیشتر متغیرها در کشورهای درحالتوسعه، خانوارها و کشورهای دارای میزان پایینتر موالید و خانوادههای کوچکتر در سطوح پایینتری از فقر به سر میبرند، و نیز آنکه این روابط دربرگیرنده حالت علت و معلولی دو جانبهاند. هر دو جانب این زنجیرههای علی، مؤلفههای ریاضیاتی فقر را در برمیگیرند. یعنی میانگین پایین درآمد و مخارج واقعی، توزیع نابرابر میان فقرا و غیر فقرا، علتها و معلولهای بزرگ بودن اندازه خانوار و بالا بودن باروری در کشورهای کمدرآمد و دارای درآمد متوسط به شمار میآیند. این زنجیرهها از طریق رفتار منطقی و انطباقی وارد عمل میشوند. به عبارت دیگر آنها نسبت به مشوقهایی واکنش نشان میدهند که توسط هنجارها و نهادهای اجتماعی جرح و تعدیلی میشوند. از این رو این روابط ابطالپذیر هستند و نه جهانشمول. با این همه در بیشتر اوقات بخش اعظم طیف متغیرها در بیشتر کشورهای درحالتوسعه صدق میکنند.
نویسنده مقاله سوم تحت عنوان «قحطی، جمعیتشناسی و فقر شایع» بر رابطه میان فقر مقطعی و فقر ساختاری متمرکز میشود. مطالعات معطوف به پیوند میان قحطی و فقر معمولاً به وجود رابطهای علی میان فرآیندهای درازمدت فقر و قحطیهای ادواری قائل بودهاند. اما رابطه علی معکوس میان قحطی و فقر شایع – میان فقر مقطعی و فقر ساختاری- تقریباً نامکشوف باقیمانده است. در این مقاله تلاش میشود برخی موضوعات دخیل در درک این حرکت علی معکوس روشن شود و برخی علت و معلولهای ممکن شناسایی شود و طی این کار تمامی شواهد تجربی عرضه شود.
مقاله پایانی این کتاب مقالهای است تحت عنوان «روابط میان ساختار خانوار و فقر» نوشته سینتیا بی. لوید. معمولاً بهبود سطح زندگی با گرایش به سوی خانوارهای کوچکتر و دارای گستردگی کمتر در ارتباط بوده است. با این حال خانوارهای تحت سرپرستی زنان، که این گونه خانوارها نیز اندازه کوچکتر و گستردگی کمتری دارند، اغلب از سطح بالای فقر رنج میبرند. در مورد اول روندهای اقتصادی به عنوان عوامل تعیین کننده ساختار خانوار در نظر گرفته میشوند، حال آنکه در مورد دوم آنچه علت افزایش فقر قلمداد میشود دگرگونیهای ساختار خانوار است. در این فصل ساختار و کارکرد خانوار به عنوان دو عامل دخیل در رفاه یا فقر افراد مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد.
لیوی-باچی، ماسیمو؛ دوسانتیس، گوستاوو (۱۳۸۴) جمعیت و فقر در کشورهای درحالتوسعه، مترجم محمداسماعیل نوشمند، علیرضا خرمایی، تهران: نشر سروستان.
- نویسنده معرفی کتاب: زهره نجفی