تجزیه فقر، اطلاعات مفیدی در مورد عوامل مؤثر بر فقر ارائه کرده و در انتخاب سیاستهای مناسب جهت کاهش آن به سیاستمداران کمک میکند. در این زمینه روشهای تجزیه بخشی راوالیون و هیوپی[۱](۱۹۹۱) و تجزیه برابری- رشد دت و راوالیون[۲](۱۹۹۲) از جمله پرکاربردترین روشهای تجزیه میباشند اما وجود برخی نواقص (مانند حضور اجزای مبهمی چون جزء باقیمانده وجزء کنش متقابل) در این روشها باعث شد که فیوجی[۳](۲۰۱۴) روش جدید تجزیه شش جزئی را ارائه نماید که فاقد اجزای باقیمانده و کنشمتقابل بوده و دارای برخی ویژگیهای مطلوب مانند اصول سازگاری معکوس زمان و جمعپذیری زیردوره است. در این تحقیق به پیروی از فیوجی(۲۰۱۴) و با استفاده از دادههای هزینه- درآمد خانوارهای روستایی و شهری کشور، فقر در دو بخش شهری و روستایی کشور به شش جزء جابهجایی جمعیت، توزیـع مجـدد درونگـروهـی، تـوزیـع مجدد بینگروهی، رشد اسمی، تورم و تغییر روششناسی، تجزیه شده است.
بر اساس نتایج حاصل در مناطق روستایی در طی همه دوره ها نسبت افراد فقیر در حال افزایش بوده است. کمترین افزایش مربوط به برنامه اول(۹۱/. درصد) و بیشترین افزایش مربوط به برنامه پنجم(۴/۱۰ درصد) است. در طی سه برنامه اول تا سوم توسعه اثر جابجایی جمعیت مهمترین عامل افزایش فقر در مناطق روستایی کشور بوده در حالیکه در طی برنامه های چهارم و پنجم به ترتیب اثر توزیع مجدددرونگروهی و تورم مهم ترین عوامل افزایش فقر هستند. در مقابل در مناطق شهری بجز در طی برنامه دوم و پنجم که فقر افزایش یافته (به ترتیب به میزان ۱۹/۱ و ۷ درصد) در سه برنامه دیگر(اول، سوم و چهارم) همواره فقر کاهش یافتهاست (به ترتیب به میزان ۱۵/۱۳ و ۰۵/۱۳ و ۸۱/۱۰). نکته جالب اینکه اثر جابجایی جمعیت که مهمترین عامل افزایش فقر در مناطق روستایی در طی سه برنامه از پنج برنامه مورد بررسی بوده در مناطق شهری اثر معکوس داشته و در طی برنامه های اول، سوم و چهارم مهمترین عامل کاهش دهنده فقر بوده است. در برنامه پنجم مشابه مناطق روستایی در مناطق شهری نیز تورم مهمترین افزایش دهنده فقر بوده است. در بررسی تجزیه شاخص نسبت سرشمار دو نکته حائز اهمیت است یکی اینکه تورم در طی همه دوره ها چه در مناطق شهری و چه روستایی از عوامل تاثیر گذار بر افزایش فقر بوده و دیگر اینکه رشد اسمی بر خلاف تصور معمول که به عنوان کاهنده فقر تلقی میشود در مناطق روستایی بجز در برنامه سوم به عنوان فقر زا عمل کرده است اما نتایج در مناطق شهری خلاف این است و در این مناطق بجز در طی برنامه دوم رشد اسمی همواره به صورت فقر زدا عمل کرده است. این نتایج نشان می دهد که در اقتصاد ایران منتفعین از رشد صرفاً مناطق شهری هستند و روستاییان بهره چندانی از رشد اسمی نصیبشان نشده است.
به طور خلاصه فقر مناطق روستایی در طول تمامی برنامههای مورد بررسی افزایش یافته و عوامل جابهجایی جمعیت طی برنامههای اول، دوم و سوم توسعه، توزیع مجدد درونگروهی طی برنامه چهارم و تورم طی بخشی از برنامه پنجم(۱۳۹۳-۱۳۸۹) مهمترین نقش را در این افزایش داشتهاند. فقر مناطق شهری طی برنامه اول، سوم و چهارم بیشتر به دلیل جابهجایی جمعیت(افزایش شهرنشینی)، کاهش یافتهاست. فقر شهری طی برنامه دوم و بخشی از برنامه پنجم افزایش داشته و عوامل نابرابری(توزیع مجدد) درونگروهی و تورم به ترتیب بیشترین نقش را در ایـن افـزایـش داشتهاند.
بر اساس نتایج، جهت کاهش فقر در مناطق روستایی سیاستهای رشد فقرزدا و کاهشدهنده مهاجرت و در مناطق شهری نیز سیاستهای رشد محور توأم با بازتوزیع توصیه میشوند. همچنین در تمام دورهها، تورم چه در مناطق شهری و چه روستایی از عوامل افزایشدهنده فقر بوده، لذا کنترل آن میتواند در بهبود فقر مؤثر واقع شود.
- جانی، بهاره. ۱۳۹۵٫ «تجزیه تغییرات فقر: مطالعه موردی چهار برنامه توسعه ایران». پایان نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: باقر درویشی، دانشگاه ایلام.
منابع: