رویکردی چندبعدی به اندازه‌گیری فقر

شاخص فقر چند بعدی در ایران- جشنواره فقر پژوهی

یادداشت پیشرو یافته‌های رساله دکتری «رویکرد چندبعدی به اندازه‌گیری فقر؛ مفاهیم نظری و شواهد تجربی از اقتصاد ایران» (۱۳۹۷) را بازتاب می‌دهد. این پژوهش بر اساس ده سنجه سال‌های تحصیل، تحصیل کودکان، بیماری و معلولیت، برخورداری از تغذیه مناسب، دسترسی به برق، سرویس‌های بهداشتی، سوخت خوراک‌پزی، دسترسی به آب سالم، وضعیت محل زندگی و تملک کالاهای بادوام وضعیت فقر چند بعدی در ایران را گزارش می‌کند.

فقر یکی از موضوعات اقتصادی اجتماعی است که هموار توجه سیاست‌گذران را به خود جلب کرده  است. تا مدت‌ها فقر به مفهوم در اختیار نداشتن درآمد تعبیر شده و از متغیر درآمد (یا جایگزین‌های آن مانند هزینه‌ها) به‌عنوان متغیر سنجش رفاه استفاده می‌شد. منطق و عقلانیت پشت رویکرد پولی به اندازه‌گیری فقر این است که در اصل، فردی که بالای خط فقر پولی قرار دارد، می‌تواند قدرت خرید خود را برای دستیابی به مجموعه ویژگی‌هایی که رفاه را برای وی به همراه دارد، صرف کند. روش مرسوم در مقایسه درآمدها استفاده از قیمت‌های بازار برای کالاها و خدمات مختلف مصرف شده توسط یک فرد مشخص است. این قیمت‌ها در حقیقت وزنی است که به کالاهای مختلف داده می‌شود. اشکال روش درآمدی این است که برخی از ویژگی‌ها (عمدتاً غیرپولی) نمی‌تواند خریداری شود، چرا که بازاری برای آن‌ها وجود ندارد. برای مثال می‌توان کالاهای عمومی را مورد توجه قرار داد. همچنین روشن است که در بسیاری از زمینه‌ها -به خصوص در کشورهای در حال توسعه- بازارها به صورت ناکامل عمل می‌کنند و بر این اساس قیمت‌ها نشانه قابل اطمینانی از وزن‌ها نخواهند بود. استفاده از درآمد برای بررسی فقر، با این پیش فرض است که برای تمام کالاها یک بازار وجود داشته و قیمت‌ها نمایانگر وزن مطلوبیت تمام خانوارها (به طور متوسط) است. بنابراین درآمد به عنوان تنها شاخص رفاه دارای محدودیت است. در واقع این شاخص نمی‌تواند ابعاد کلیدی فقر مانند امید به زندگی، سواد، استفاده از کالاهای عمومی و حتی در حالت حدی،‌ آزادی و امنیت را مورد نظر قرار دهد. ضعف دیگر رویکرد درآمدی برای تجزیه و تحلیل فقر، این است که حتی اگر ممکن باشد که آستانه حداقلی برای تمام نیازها تعیین شود و قیمتی نیز برای آن تعیین شود، همچنان تضمینی وجود ندارد که افراد با درآمدهایی حتی بالاتر از خط فقر، در عمل درآمد خود را به گونه‌ای تخصیص دهند که سبد نیازهای اساسی را به دست آورند. در واقع ممکن است بسیاری از سرپرستان خانوارها درآمدی بالاتر از خط فقر داشته باشند و این درآمد را برای خواسته‌های دیگری (مثل تأمین مواد مخدر) صرف کنند، در حالی که حداقل کالری مورد نیاز فرزندان آن‌ها تأمین نمی‌شود. در روش اندازه‌گیری پولی، چنین خانواری به عنوان یک خانوار غیر فقیر طبقه‌بندی می‌شود، در حالی که در حقیقت، حداقل برخی از اعضای آن خانوار از برخی نیازهای اولیه خود محروم هستند و بنابراین باید به عنوان فقیر طبقه‌بندی شوند.

سِن (۱۹۸۵) سرآغازی برای رویکرد چندبعدی به مسئله فقر بود. سِن محرومیت از قابلیت‌های داشتن یک زندگی خوب و کارکردها را به عنوان فقر مطرح نمود و پایه‌گذار نگرش چندبعدی به فقر گردید. وی مطرح کرد که صِرف داشتن منابع برای مطلوبیت یافتن کافی نیست، چنانچه قابلیت استفاده از منابع در یک فرد وجود نداشته باشد و نتواند از این منابع استفاده کند، مطلوبیتی از در اختیار داشتن آن منابع به دست نخواهد آورد. به عنوان مثال اگر طی مسافت با دوچرخه مطلوب باشد، چه فرد دوچرخه نداشته باشد (یا درآمد کافی برای داشتن دوچرخه را نداشته باشد) و چه دوچرخه داشته باشد اما معلولیت داشته باشد (پا نداشته باشد) در هر دو حالت مطلوبیت طی مسافت با دوچرخه را کسب نخواهد کرد. یک فرد فقیر تلقی می‌َشود، اگر وی از قابلیت‌های اصلی برخوردار نباشد. این دو رویکرد متفاوت به مقوله فقر، نتایج و توصیه‌های سیاستی متفاوتی را نیز به بار می‌آورند؛ به این معنی که در رویکرد چندبعدی به فقر، سیاست‌های معطوف به کاهش فقر باید کلی نگر بوده و انواع مختلفی از محرومیت‌ها را به صورت همزمان مد نظر داشته باشد. به این ترتیب اینک «فقر به صورت شرایط انسانی تعریف می‌شود که ضعف در بسیاری از ابعاد زندگی را در بر می‌گیرد. این ابعاد عبارتند از گرسنگی، بیماری، سوء تغذیه، بیکاری، سرپناه نامناسب، فقدان آموزش، آسیب‌پذیری، کم توانی، مطرود بودن اجتماعی و امثال آن».

در محاسبه یک معیار فقر سه عنصر اصلی دخیل هستند. نخستین عنصر انتخاب بُعد و متغیر سنجش رفاه است. مقوله دوم انتخاب خط فقر به معنای آستانه‌ای است که فرد یا خانوار چنانچه در بُعد (متغیر) انتخاب شده در سطحی پایین‌تر از این مقدار آستانه‌ای قرار داشته باشد به عنوان فقیر شناخته می‌شود. عنصر سوم نیز انتخاب معیار فقری است که برای سنجش میزان فقر در جامعه یا زیرگروه‌های جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرد.

انتخاب ابعاد به منظور اندازه‌گیری فقر چندبعدی، یکی از پیچیدگی‌های کاربست این رویکرد است. تا جایی که گراسکی، کانبار و سن (۲۰۰۶) معتقدند، «انتخاب ابعاد شایسته توجهی ویژه است چرا که اقتصاددانان هنوز به این نتیجه نرسیده‌اند که چه ابعادی مهم هستند و در عین حال حتی در مورد اینکه چگونه باید تصمیم گرفت که چه ابعادی مهم هستند نیز اتفاق نظر ندارند». اما تا کنون چهار شیوه مشارکتی (پیمایش از خود فقرا)، سیاسی (ابتنا به اهداف توسعه پایدار)، فلسفی و محاسباتی برای در نظر گرفتن ابعاد و شاخص‌ها به کار گرفته شده است.

برای بررسی وضعیت شاخص فقر چند بعدی در ایران شاخص فقر چندبعدی جهانی انتخاب شد و برخی سنجه‌های آن با توجه به محدودیت‌های اطلاعاتی در ایران تغییر یافته است. از سال ۲۰۱۰ در گزارش توسعه انسانی سازمان ملل شاخص فقر چندبعدی جهانی نیز به عنوان بخشی از مجموعه شاخص‌های ارایه شده در این گزارش مورد توجه قرار می‌گیرد. شاخص فقر چندبعدی جهانی مبتنی بر ۱۰ سنجه است که این شاخص‌ها در سه بُعد که به صورت یکسان وزن داده می‌شوند، طبقه‌بندی شده‌اند. این سه بُعد عبارتند از: سلامت، آموزش و استانداردهای زندگی. یک خانوار زمانی فقیر در نظر گرفته می‌شود که حداقل در یک سوم متغیرهای وزن‌دهی شده محروم باشد.

در این پژوهش اندازه فقر چندبعدی با استفاده از هفت روش مختلف برای مناطق شهری و روستایی ایران طی دوره ۹۴-۱۳۸۳ محاسبه شده است. برای این منظور ده سنجه به‌عنوان نماگرهای وجوه مختلف فقر مورد توجه قرار گرفته است که عبارتند از: سال‌های تحصیل، تحصیل کودکان، بیماری و معلولیت، برخورداری از تغذیه مناسب، دسترسی به برق، سرویس‌های بهداشتی، سوخت خوراک‌پزی، دسترسی به آب سالم، وضعیت محل زندگی و تملک کالاهای بادوام. علاوه بر این یک روش تلفیقی جدید نیز پیشنهاد و نشان داده شده است که روش پیشنهادی ویژگی‌های مطلوبی دارد. استفاده از انواع روش‌ها در اندازه‌گیری فقر چندبعدی، محاسبه فقر در یک دوره ۱۲ ساله و انجام محاسبات برای جامعه شهری و روستایی به صورت مجزا امکان انجام بسیاری از مقایسه‌ها و ارائه انواع نتایج را به دست داده است. برخی از نتایج به دست آمده به قرار زیر است:

  • اینکه چه متغیرهایی به عنوان نمادها یا نمودهای فقر در نظر گرفته شوند، تأثیر به سزایی در اندازه‌گیری فقر دارند.
  • نظام‌های وزن دهی متفاوت نه تنها کمیت فقر چندبعدی محاسبه شده برای جامعه را متأثر می‌سازد، بلکه می‌تواند روندی متفاوت را نیز به بار آورد. به طور کلی حساسیت نتایج به ضرایب اهمیت در نظر گرفته شده برای متغیرها و ابعاد بسیار بالا است.
  • روند شاخص فقر چندبعدی حاصل از روش‌های مختلف، بسیار به یکدیگر نزدیک است و یک شکل را دنبال می‌نماید.
  • در سال ۱۳۹۴، ۸/۳۷ درصد از خانوارهای شهری و ۱/۵۹ درصد از خانوارهای روستایی در شاخص سال‌های تحصیل محروم محسوب شده‌اند. این در حالی است که روند محرومیت در این شاخص یک روند کاهشی بوده است. بعد از سال‌های تحصیل، وضعیت محل سکونت بیشترین میزان محرومیت را ثبت نموده است. در سال ۱۳۹۴، ۷/۱۲ درصد خانوارهای شهری و ۲/۲۰ درصد خانوارهای روستایی به لحاظ این شاخص محروم محسوب شده‌اند.
  • تقریباً تمام خانوارهای شهری و روستایی در سال ۱۳۹۴ به برق دسترسی داشته‌اند. حتی در سال ابتدایی دوره مورد بررسی نیز محرومیت در دسترسی به برق بسیار پایین بوده است (۰۳/۰ درصد در خانوارهای شهری و ۷۷/۱ درصد در خانوارهای روستایی). اما همچنان قریب به ۴ درصد از خانوارهای روستایی کشور به آب آشامیدنی دسترسی ندارند و در مناطق شهری این نسبت ۲۳/۰ درصد است. جالب توجه است که نسبت محرومیت در این شاخص در سال ۱۳۸۳ در خانوارهای شهری ۱۷/۱ و در خانوارهای روستایی ۱۶/۱۱ درصد بوده است.
  • محرومیت در شاخص برخورداری از تغذیه مناسب از ۵/۱۵ درصد در سال ۱۳۸۳ در مناطق روستایی بیش از ۳۹ درصد در سال ۱۳۹۴ رسیده و در خانوارهای شهری از ۳/۲۰ درصد به ۹/۴۳ درصد رسیده است. به جز برخورداری از تغذیه مناسب و وجود بیماری و معلولیت، سایر شاخص‌ها از یک روند نزولی برخوردار بوده‌اند.
  • مقدار فقر درآمدی خانوارهای شهری در سال ۱۳۹۴ بالاتر از سال ۱۳۸۳ بوده و روند تغییرات شاخص هم یک روند افزایشی است. اما در مناطق روستایی علیرغم آنکه کمیت محاسبه شده برای خانواده معیارهای FGT در سال ۱۳۹۴ بالاتر از سال ۱۳۸۳ است، اما روند افزایشی فقر قابل اثبات نیست.
  • شاخص فقر چندبعدی مناطق شهری از ۱۳۶/۰ در سال ۱۳۸۳ به ۱۴۸/۰ در سال ۱۳۹۴ رسیده است (بر اساس روش پیشنهادی در پژوهش). این افزایش به لحاظ آماری معنی‌دار است، اما اینکه روند تغییرات یک روند افزایش باشد، به لحاظ آماری قابل اثبات نیست.
  • در مناطق روستایی تقریباً با تمام روش‌هایی که فقر چندبعدی محاسبه شده است، مقدار فقر چندبعدی کاهش یافته است. مقدار این کاهش نیز قابل توجه است. به عنوان مثال شاخص فقر چندبعدی پیشنهادی در رساله در مناطق روستایی از ۲۳۶/۰ به ۱۹۰/۰، شاخص الکایر فوستر مناطق روستایی از ۱۳۱/۰ به ۰۹۵/۰ شاخص فقر چندبعدی فازی از ۱۱۹/۰ به ۰۶۱/۰ کاهش پیدا کرده است.
  • بر اساس تمام روش‌های محاسبه فقر چندبعدی و در تمام سال‌های مورد بررسی،‌ فقر چندبعدی در مناطق روستایی بالاتر از مناطق شهری بوده است.
  • در سال ۱۳۹۴، بعد آموزش ۵/۵۰ درصد از بار فقر چندبعدی خانوارهای روستایی و ۷/۴۹ درصد از بار فقر چندبعدی خانوارهای شهری را به دوش کشیده است. در این بین متغیر سال‌های تحصیل بیشترین سهم را در فقر چندبعدی چه در مناطق شهری و چه در مناطق روستایی به خود اختصاص داده است.
  • شیوه وزن دهی که در تجزیه مؤلفه‌های اصلی چندحالتی و تحلیل عاملی در نظر گرفته می‌شود (وزن‌دهی مبتنی بر ساختار واریانس متغیرها) وزن متغیرهای که در آن‌ها محرومیت بالا است را اندک در نظر می‌گیرد. نتیجه آن است که نتایج نسبت به سایر روش‌ها، فقر چندبعدی بسیار پایین است. هرچند این روش‌ها نیز همچنان روند فقر را مطابق با سایر روش‌ها تشخیص می‌دهند.

نویسنده: جواد عرب یارمحمدی

سنجش فقرمقالات و یادداشت ها

خط فقرسازمان مللفقرفقر چند بعدیکاهش فقر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *