فقر به طور متعارف از نظر فقر درآمدی -یعنی تعداد افراد زیر خط فقر- تعریف و به روشهای مختلف – عمدتا از نظر ناکافی بودن درآمد برای تهیه حداقل سطح کالری – اندازهگیری میشود. در ادبیات، شاخصهایی ساخته شده است که به طور گسترده با این پدیده ارتباط دارند. بسیاری از محققان همچنین محدودیتهای فقر درآمدی را به عنوان معیار اندازه گیری پدیده پیچیده فقر برجسته کردهاند (۲۰۱۸, Tilak). همانطور که بانک جهانی (۱۹۹۴: ۹) نیز به درستی این موضوع را به رسمیت شناخته است: «فقر نه تنها [شامل] مسئله کم درآمدی است، بلکه یک مشکل چندبعدی است و شامل دسترسی کم به فرصتهای توسعه سرمایه انسانی و آموزش است». به عبارتی آموزش یکی از فرصتهای مهم است که محرومیت از آن به خودی خود نشان دهنده فقر است. در این معنا، محرومیت آموزشی یا فقر آموزش یک جز جدایی ناپذیر از فقر انسانی است (همان منبع).
بنابراین، دسترسی به آموزش نه تنها حق آحاد جامعه و یکی از ابعاد اصلی رفاه اجتماعی است، بلکه خود نیز عامل نابرابری در دیگر حوزههای اجتماعی از جمله بهداشت، اشتغال، منزلت اجتماعی و درآمد اقتصادی است. به همین دلیل هرگونه برنامهریزی برای رفع فقر و نابرابری بدون توجه به دسترسی آحاد ملت به آموزش با کیفیت عقیم و غیرممکن است. با توجه به دلایل پیش گفته، لازم است شاخصهای فقر آموزشی به صورت سالانه و منطقهای سنجیده و ارزیابی شوند تا مناطق کمتر برخوردار شناسایی شده و در زیر چتر برنامههای حمایتی رفع فقر قرار گیرند.
براین اساس، مطالعه حاضر به این شکل صورت بندی شده است که پس از ارائه یک تعریف از مفهوم فقر آموزشی، مهمترین شاخصهای معیار در بحث فقر آموزشی و عوامل مؤثر بر آن را دستهبندی کرده، وضعیت کشور و استانها در مواردی که آمارهای آن موجود است، را از منظر هر شاخص گزارش و در پایان خط شناسایی کشور در محاسبات مربوط به فقر آموزشی را بیان کرده و متناسب با آن پیشنهادات لازم را ارائه میکند.
- گزارش کارشناسی معاونت رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی- دفتر مطالعات رفاه اجتماعی