نویسندگان کتاب: تیمتی بلزی و لوئیز کورد
یکی از سوالات کلیدی توسعه در تمام مکاتب و در تمام کشورها پاسخ به این سوال بود است که آیا رشد اقتصادی در ابتدای مسیر خود باید همراه با بازتوزیع باشد یا خیر. مجادلات نظری و تجربی درباره این موضوع بخش بزرگی مباحث اقتصاد توسعه را شامل میشود. کتاب رشد فقرزدا نیز با بررسی کشورهای بنگلادش، برزیل، غنا، هند، اندونزی، تونس، اوگاندار و ویتنام به این پرسش کلیدی پاسخ میدهد که چگونه میتوان همراه با رشد اقتصادی دامنه نابرابری را کاسته و وضعیت فقرا را نیز بهبود بخشید. انتخاب این کشورها نیز بر اساس گزارشی از بانک جهانی بود که این کشورها را به عنوان نمونهای از اقتصادهایی که توانستهاند عواید رشد را بین بیشترین جمعیت ممکن توزیع کنند، معرفی کرده است.
این کتاب در نهایت نه تنها به این نتیجه میرسد که میتوان رشد اقتصادی را با فقرزدایی و کاهش نابرابری همراه ساخت، بلکه حتی میتوان در گاهی مواقع استراتژی رشد را بر بازتوزیع منابع در کل جامعه متکی کرد. این موضوع در متون مختلف دیگری نیز مورد استدلال واقع شده است، برای مثال سن در کتاب توسعه به مثابه آزادی با مقایسه چین و هند نیز استدلال میکند کشور چین به خاطر استفاده از راهبرد بازتوزیع و بهبود بهداشت و آموزش در زمان جهش به سمت توسعه موفقیت بسیار خیرهکنندهتری نسبت به هند داشته است.
این کتاب سه پیشنیاز اصلی برای استقرار سیاستهای فقرزدایی ارائه میکند که به صورت خلاصه عبارت است از:
- وجود یک چارچوب رشد صحیح همچون بهبود حقوق مالکیت، بهبود فضای کسبوکار، کاهش مخاطرات صنعت کشاورزی و غیره؛
- استقرار یک نظام رفاهی کارآمد همچون دسترسی به زیرساختهای آموزشی و بهداشتی، دسترسی به بازار و غیره؛
- ثبات سیاسی و تعهد سیاستی برای تقسیم عواید توسعه در میان کل شهروندان.
کتاب رشد فقرزدا در ۳۷۴ صفحه و نه فصل ارائه شده است که فصل اول آن کلیات نظری و ساختار کتاب را توضیح داده و هشت فصل بعدی آن به بررسی مفصل ۸ کشور مطرح شده در بالا میپردازد. در ادامه تلاش میشود به صورت مختصر تجربه هرکدام از این کشورها بیان شود.
اندونزی: حاکمیت سوهارتو برای تضمین بهرهمندی فقرا از رشد، با اجرای یک استراتژی سه مرحلهای رشد سریع اقتصادی و تلفیق آن با سرمایهگذاریها و سیاستهای مختلف به سمت رشد فقرزا حرکت کرد. این استراتژی از طریق کاهش هزینههای معاملاتی فعالیت در بازارهای محصول و عوامل روابط بین سطح خرد و کلان اقتصادی را تسهیل کرد. علاوه بر این، سرمایهگذاریهای دولتی در سرمایه انسانی و بازارهای منعطف و یکارچه کار، توانایی خانوارهای فقیر را برای مشارکت در فرایند رشد اقتصادی بهبود بخشید.
هند: پس از دوره استقلال از آنجایی که هرکدام از ایالتهای مختلف آن سیاستهای مختلفی را اجرا کرده بودند، بستر مطلوبی برای آزمون رابطه رشد و فقر با استفاده از دادههای خرد و کلان مهیا کرده بود. بر اساس نتایج کتاب ایالتهای توسعهیافتهتر از دولتهای پاسخگوتر، فضای کسبوکار و مطلوبتر، دسترسی بیشتر به منابع مالی و انسانی، حقوق مالکیت توسعه یافتهتر و مشارکت بیشتر زنان همراه بوده است.
بنگلادش: این کشور به رغم رشد به شدت نامتوازن و نابرابری گسترده در میزان انتفاع از رشد توانست در کاهش فقر به شدت موثر عمل کند. بهبود قابل توجه توسعه انسانی در مناطق روستایی، ایجاد یک نظام رفاهی توانمند با رویکرد باقیمانده و رشد سریع بخش غیرکشاورزی، توانایی مدیریت بحرانهای آبوهوایی و در نتیجه مدیریت ریسک بخش کشاورزی و مشارکت بیشتر در بازارهای نهاده و زمین عاملهای کلیدی این موفقیت برای بنگلادش بوده است. تجربه بنگلادش نشان داد که با رشد نابرابر نیز میتوان سیاستهای فقرزدایی را اجرا کرد.
ویتنام: عامل اصلی رشد فقرزدا در ویتنام به توسعه یک بخش خصوصی فراگیر در آن مرتبط است. در واقع بر اساس نتایج کتاب ایجاد فرصتهای شغلی جذاب و در دسترس اقشار کمدرآمد و آزادسازی بخش بزرگی از نیروی کار با استفاده از اصلاحات ارضی در کنار ارتباطات رو به رشد با مناطق شهری و البته شرایط مناسب بازارهای جهانی امکان توسعه ویتنام همراه با کاهش فقر را میسر ساخت. البته نویسندگان کتاب متذکر میشوند همچنان بخش قابلتوجهی از گروههای خاص و مناطق خاص سهم آنچنانی از منافع رشد کسب نکردهاند.
غنا: مطالعه این کشور نشان میدهد که توسعه این کشور به میزان سایر کشورهای مورد بررسی این کتاب نبوده است. با این حال اصلاح سیاستها و کمکهای خارجی بستر اصلی خروج از رکود بعد از ۲۰ سال را برای غنا فراهم کرد. نویسندگان توضیح میدهند توسعه فقرزدا در ویتنام برای تمام بخشها نبوده است و برای مثال کارگران بخش کشاورزی که محصولات صادراتی نداشتند با مشکلاتی اساسی دست و پنجه نرم میکردند.
اوگاندا: تجربه اوگاندا نسبت به سایر کشورها وضعیت ناپایدارتری را نشان داده است، این کشور اگرچه در اواسط دهه ۹۰ با استقرار نظم سیاسی و سیاستهای اقتصادی پایدار همراه با کمکهای خارجی وسیع توانست به رشد اقتصادی قابل قبول و فقرزدایی برسد، اما پس از آن به دلیل فقدان سرمایهگذاری و عبور از اقتصاد کشاورزی پایه، بحرانهای دائمی، بازار غیرشفاف (بین بخش خصوصی و دولتی) و در نهایت عدم سرمایهگذاری بر بخش آموزش بخصوص مناطق روستایی، به طور معناداری با گسترش نابرابری و فقر مواجه شد.
تونس: این کشور با اتکا بر چند تغییر اساسی توانست در طول دورهای ۴۰ ساله به رشد اقتصادی قابل توجه و کاهش فقر شدید نیل یابد. مهمترین عامل در این میان ثبات کلان اقتصادی و آزادسازی تجاری بوده است. پس از آن توسعه روستایی هماهنگ و تقویب زیرساختهای کشاورزی نقشی کلیدی داشت. تکیه بر صنایع و خدمات کاربر و در نتیجه افزایش فرصتهای شغلی سومین سیاست این پروژه بوده است و در نهایت سرمایه گذاری کلان دولت بر روی توسعه انسانی- شامل بهداشت و آموزش- نقشی راهبردی در توسعه فقرزدای تونس داشته است.
برزیل: در میان تمام کشورهای مورد بررسی این کتاب برزیل بیشترین درآمد و همچنین بیشترین نابرابری را داشته است. این موضوع از نظر نویسندگان موجب ایجاد فقر گستردهای در میان مردمان برزیل شده بود. با این حال آموزش اصلیترین نقش را در میان بهبود نابرابری و کاهش فقر داشته است. «سرمایه گذاریها در سرمایه انسانی بیشترین عوامل موثر بر کاهش فقر به حساب میآیند». نکته جالب در مورد برزیل آن است که بر اساس یافتههای کتاب آموزش دبیراستانی بیشترین تاثیر را بر فقرا داشته است. البته نکته جالب آن است که این آموزشها تاثیر چندانی بر رشد نداشته است. آموزشهای دانشگاهی تاثیری بزرگتر بر رشد دارد. با توجه به این تاثیرات دولت برزیل برنامههای گستردهای را برای تشویق خانوادههای فقیر به ثبتنام در دبیرستان و دانشگاه و نیز بهبود کارایی آموزش ابتدایی به اجرا گذاشته است.
بلزی، تیمتی و لوئیز کورد (۱۳۸۹)، رشد فقرزدا، ترجمه عباس شاکری و امین مالکی، تهران: نشر نی
- نویسنده معرفی کتاب: سعید هراسانی