ویراستاران: الس اوین، یوگش آتال
کتاب فقر و مشارکت جامعه مدنی ویراست شده توسط آتال یوکش و الس اوین مجموعه مقالاتی در باب اهمیت موضوع مشارکت جامعه مدنی در کارزار مبارزه با فقر است. این کتاب در شش فصل تنظیم شده است و هر فصل را پژوهشگران سرشناس حوزه فقر و توسعه تدوین کردهاند. الیزابت جلین، رابرت چمبرز، صدیق رشید و پونا ویگناراجا نویسندگان مقالات این کتاب هستند.
شاید بتوان مهمترین دلیل توجه به این کتاب را در مقدمه مترجم یافت. پاد در مقدمه این اثر مینویسد «در جایی از این کتاب (فصل سوم) آمده است: «کسی که فقیر نیست و در باب آنچه از نظر مردم فقیر اهمیت دارد اظهار عقیده میکند به دام میافتد». این گفته میتواند به وجهی بیان علتالعلل ناکامی چند دهه مبارزه کشورها و جامعه جهانی با فقر باشد». فصل اول این کتاب مسئله مشارکت فقرا در جامعه مدنی را مورد بحث قرار میدهد، فصل دوم مراحل حرکت به سمت ایجاد فرهنگ مشارکت و شهروندی را بیان میکند. در فصل سوم چمبرز به تفاوتهای موجود میان برداشتهای مردم فقر و کارشناسان از واقعیتها میپردازد. در فصل چهار و پنجم تجربههایی از آفریقا و آسیا ارائه میشود و در نهایت فصل ششم با قلم اوین یک جمعبندی ارائه میکند.
فصل اول کتاب با شروعی تاریخی از تعریف توسعه و پیوند آن با فقر و مشارکت آغاز میشود. به نظر میآید نویسنده تلاش میکند، با پیوند سه مفهوم به یکدیگر ضرورت مشارکت اجتماعی را نشان دهد. ابتدا آنکه پروژه کشورهای شمال برای کاهش فقر و توسعه کشورهای جنوب با شکست مواجه شده است، دوم توجه به موضوع پایداری توسعه است. یوکش با بستر قراردادن توسعه پایدار سه جزء اصلی آن را فقر، بیکاری و طرد (حاشیهای شدن اقشار) عنوان میکند. این بستر جامعه را به عنوان ذینفعی اصلی که باید وارد جریان توسعه شود معرفی میکند. در نهایت یوکش تلاش میکند با ارائه تعریفی اجتماعی از فقر و علل آن رویکردی تفسیری به موضوع را نشان دهد تا رویکردی عقلگرا. رویکرد تفسیری به فقر، چه در تعریف و چه در علت آن، ضرورت گفتگوی اجتماعی برای دستیابی به موفقیت را تبدیل به یک الزام میکند.
پیوند دهنده فصل اول و دوم کتاب را میتوان مشارکت فقرا در جامعه مدنی دانست. به عبارت دیگر موضوع مشارکت فقرا برای مبارزه با فقر نیست، بلکه مسئله اصلی مشارکت فقرا در کل تصمیمات است. جلین در بخش اول مقاله خود به تفصیل اشاره میکند که دموکراسی بدون حضور فقرا در جامعه معنایی ندارد. از نظر وی مرز انسانیت در تعامل است و زمانی که فقر آنچنان فقرا در حاشیهای میکند که امکان تعامل در جامعه را ندارند، دموکراسی معنای خود را از دست میدهد. در بخش دوم مقاله جلین استدلال میکند که بازیگران اصلی چه در داخل کشورها و چه در عرصه بینالمللی دچار تحول شدهاند و بخش سوم خود را به عنوان یکی از بازیگران اصلی به نمایش گذاشته است. وی ادامه میدهد که مطالعه این بازیگران نه جمع شدن دور یکدیگر بلکه قرار گرفتن مصوبتشان در دستورکارهای سیاسی است. در نهایت این فصل با این موضوع خاتمه مییابد که بازیگران سازمان مدنی باید دو نقش برای خود متصور باشند، اول نقش بیانی در ساختمان هویتهای جمعی و شناسایی اجتماعی و دوم نقش ابزاری که ترتیبات نهادی موجود را به مبارزه میطلبد.
فصل سوم را میتوان به سه بخش برداشت فقرا، کارشناسان و اولویتها تقسیم کرد. در بخش اول چمبرز تلاش میکند نگاه متفاوت فقرا به تعریف و علل و پیامدهای فقر را نشان دهد، سپس دید کارشناسان را به اختصار تشریح و در نهایت این سوال را میپرسد که کدام نگاه ملاک است؟ از نظر چمبرز برخلاف پیشداوریها وسیله معیشت بیشتر افراد فقیر متنوع و پیچیده است. این فصل مثالهای متعددی از زبالهگردی، ولگردی در ساحل، خوشهچینی و غیره گرفته تا فعالیتهای پیچیدهتر را شامل میشود. چمبرز همچنین معیشت کشاورزی، شبانی و جنگلپایه را از یکدیگر تمیز میدهد. قابلیت، فعالیت، کسبوکار، روابط، فصل و پیوندهای متقابل کسبوکارها ابعاد معیشت متفاوت فقرا است. نکته جالب آنکه چمبرز استدلال میکند تعریف فقرا از رفاه نیز متنوع است. این موضوعات از نظر چمبرز به هیچوجه مورد توجه کارشناسان حرفهای نیست. برای مثال آنان هیچگاه ابعاد فصلی معیشت فقرا را درک نمیکنند. از طرف دیگر هژمونی نگاه اقتصادی راهکارهای حرفهایها را شدیدا تحت تاثیر قرار داده است.
در نهایت چمبرز تلاش میکند به این سوالات پاسخ میدهد که افق زمانی چه کسانی؟ مفهوم رفاه از دید چه کسانی؟ سلیقهها و ملاک چه کسانی و الی آخر اهمیت دارد. از نظر چمبرز «حرفهای گرایی متعارف با واقعیتهای مردم سازگار نیست. قطبی کردن واقعیتها میتواند توصیف ناقص آنها باشد». این فصل با این پیشنهاد به پایان میرسد که حرفهایها تفویض اختیار کنند. «این بر عهده فرادستان است که به افراد فرودست، یعنی مردم محلی و فقیر تفویض قدرت کنند و برای واقعیتها و اولویتهای ایشان امتیاز قایل شوند.»
فصل چهارم به تجربه مقابله با فقر در آفریقا میپردازد. در بخش ابتدایی وضعیت بحرانی فقر در این قاره توصیف میشود جایی که امیدزندگی ۵۲ سال است و نسبت جمعیتی که به خدمات بهداشتی، آب سالم و بهداشت دسترسی دارند به ترتیب ۵۹، ۴۵ و ۳۱ درصد است. در بخش دوم سیاستهای ناکارآمد پیشینی توضیح داده شده است. این برنامهها مربوط به دهه هشتاد و اوایل نود میلادی است. سیاستهای مورد نقد این بخش شامل کاهش ارزش پول، افزایش قیمتها و آزادسازی تجاری داخلی و خارجی است. به طور کلی این فصل برنامههای تعدیل اقتصادی را به این دلیل که نسبت به جمعیت فقیر حساس نیست مورد نقادی قرار میدهد. این فصل علل فقر ساختاری در آفریقا را توزیع نابرابر ثروت، تعصب جنسیتی و قومیتی، کنترل بیش از اندازه اقلیت دارای ائتلاف، ساختارهای تولید و هزینههای عمومی بسیار تبعیض آمیز علیه فقرا میداند. این عوامل مگر از طریق تفویض قدرت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و تحقق مشارکت از سوی مردم فقیر حل نخواهد شد. این قاره با کشورهایی با نظام سیاسی باز یا نیمهباز ، امکان گسترش مشارکت را افزون میکند، اما احتمال شکست آنان نیز بسیار زیاد است. از طرف دیگر وضعیت سازمانهای غیردولتی در آن مشخص نیست، این سازمانها باید به عنوان متحدان اصلی فقرا مبارزه برای مشارکت بیشتر را نقش اصلی خود در نظر بگیرند.
فصل پنجم تجربه آسیای جنوبی را مورد بررسی قرار داده است. این بخش پیشزمینههای رویکرد توسعهای در آسیای جنوبی (بخصوص هند) را تشریح و درسهای از آن ارائه میدهد. درسهایی شامل:
- تضادهای درحال شکلگیری و نیاز به جستجوی یک نیروی محرک جایگزین در حال انباشت سرمایه؛
- بحران چندسطحی و نیاز به یک پاسخ پیچیدهتر و از لحاظ فرهنگی مناسبتر؛
- با مضاعف جنسیت و عدالت.
فصل ششم، جمعبندی نهایی مقالات این کتاب است. این فصل با تشبیه احداث یک پل آغاز میشود. اوین استدلال میکند ساختن پلی میان مردم فقیر و مردم دارا همچون یک پل واقعی نیازمند الزاماتی است. دموکراسی اگرچه یکی از الزامات اصلی وجود چنین پلی است، اما مطالعات نشان داده که نمیتوان آنچنان به آن اتکا کرد. «تربیت، تحصیلات، بهداشت و برنامههای رفاهی برای مردم فقیر» استحکامات اصلی سرپل طرف مردم فقیر است. از طرف دیگر ارزشهای انسانگرایانه، رضایت نسبت به سیاستهای بازتوزیعی و مشابه این موارد سرپلهای طرف مردم غیرفقیر است. این فصل سه رویکرد به فقر را متذکر میشود. اول، فقر به عنوان فقدان یا کمیابی منابع فردی؛ دوم، فقر به عنوان پدیدهای مرتبط با بافت اجتماعی و نیروهای داخلی و سوم به عنوان پدیدهای مرتبط با نیروهای خارجی و فقدان ساختار فرصت. اوین نتیجه میگرد که این سه رویکرد مکمل یکدیگر هستند و با استفاده از ظرفیتهای آن باید سرپلهای طرف اغنا و فقرا را مستحکم ساخت تا مشارکت اجتماعی شکل و فقر و حاشیهای سازی کاهش یابد.
یوکش، آتال و الس اوین (۱۳۷۹)، فقر و مشارکت در جامعه مدنی، ترجمه ایرج پاد، تهران: انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران (سروش).
- نویسنده معرفی کتاب: سعید هراسانی