خروج از فقر: راه‌های بالا رفتن از نردبان زندگی


مترجم کتاب: جعفر خیرخواهان

جهان به سرعت در حال پیشرفت است. علم و تکنولوژی، چهره زندگی روزمره اکثر مردم را تغییر داده است، به نظر می‌رسد زندگی انسان در مقایسه با قرون گذشته بسیار ساده‌تر، سریع‌تر و ایمن‌تر شده است. اما چرا این همه پیشرفت، نتوانسته راه حلی مشخص برای پایان دادن به فقر پیدا کند؟ شاید یک دلیل بتوان برای این مسئله پیدا کرد: واقعیت فقر، هنوز هم ناشناخته است. به همین دلیل، راهکارهای خروج از فقر نیز واقع‌بینانه طراحی نمی‌شوند و تبعاً به نتیجه هم نمی‌رسند. کتاب «خروج از فقر» با این دغدغه تألیف شده است که باورهای موجود درباره فقرا و علل زیربنایی فقر، باورهای بر زبان نیامده، امتحان پس نداده و اغلب ناخودآگاه درباره فقرا سرنوشت‌ساز هستند. چرا که تعیین می‌کنند آیا فقر اصلاً به عنوان یک مشکل تعریف می‌شود یا خیر. و اگر فقر را مشکل می‌دانیم، مشکل مربوط به چه کسانی است؟ آیا تنها مشکل فقرا است یا مشکل ما هم هست؟ باورهای موجود درباره ماهیت فقر و «فقرا» می‌تواند برانگیزاننده اقدام ـ یا توجیه‌کننده بی‌عملی ـ باشد.

بنابراین و با توجه به انواع تجربیات و آزمون و خطاها، می‌توان به این نتیجه رسید که بهترین روش برای عبور از باورها و پیش‌فرض‌های غلط به سمت واقعیت موجود، روی آوردن به خود فقرا و استفاده از دانش و تجربیات آنان درباره فقر است. هدفی که نارایان و همکارانش، در سلسله تحقیقاتی که در حوزه فقر داشته‌اند دنبال کرده‌اند. همان‌طور که  نویسندگان در مقدمه کتاب بیان کرده‌اند، این کتاب درباره ایدئولوژی‌های چپ و راست، لیبرالیسم یا سوسیالیسم یا در مخالفت و موافقت با جهانی‌سازی نیست. این کتاب درباره واقعیت‌های محلی، و درباره نیاز فوری به بسط و توسعه راهبردهای کاهش‌دهنده فقر است که با تجارب و زندگی میلیون‌ها انسان فقیر در جوامع اطراف دنیا عجین شده است. برای انجام چنین کاری، باید پیش‌فرض‌ها کنار گذاشته می‌شدند و محله به محله و خانه به خانه، بررسی می‌شد که خانواده‌های فقیر چه ویژگی‌هایی دارند و برای مبارزه با فقرشان چه می‌کنند؟

یکی از مهمترین این پیش‌فرض‌ها، کنار هم گذاشتن و یکی کردن همه فقرا با هم است. این در حالی است که آنان بسیار متکثر و ناهمگون هستند و به جز «فقر»، تقریباً ویژگی مشترکی که در همه‌شان یکسان باشد دیده نمی‌شود. نویسندگان ـ پس از تحقیق از خود فقرا در جوامع محلی ـ از این عبارت استفاده می‌کنند: «فقر یک حالت است و نه یک ویژگی» وقتی فقر را «حالت» بدانیم، دیگر یک امر هویتی یا جزئی جدایی‌ناپذیر از زندگی انسان نخواهد بود، بلکه وضعیتی قابل رفع است که می‌توان با راه حل‌هایی، آن را کاهش داد یا حتی به طور کامل از آن خارج شد. موضوع اصلی کتاب نیز همین است: فقرا برای خروج از فقر، چه راهکارهایی را در پیش می‌گیرند؟ و برای رسیدن به هدف، به چه چیزهایی احتیاج دارند؟

در هزاران گفت‌وگویی که در این بررسی با مردان و زنان شده است، به کرّات، قدرت درونی و اعتماد به نفس به عنوان عامل کلیدی خروج از فقر نمایان شده است. به علاوه، زمانی که فقرا قدری موفقیت تجربه می‌کنند، اعتماد به نفسشان به سرعت افزایش می‌یابد. دامنه‌ای از دارایی‌ها و قابلیت‌ها می‌توانند به‌کارگیری عاملیت شخصی را تسهیل یا از آن ممانعت کنند. یکی از بزرگترین موانع، تکانه‌های وارده به سلامت است که به کاهش درآمدها، هزینه‌های اضافی و گاهی مرگ نان‌آور اصلی می‌انجامد.

مسئله دیگری که در این کتاب بررسی شده است، مسئله فرصت‌های برابر است. مردم فقیر به ضرب و زور و با انتخاب‌های اقتصادی محدودی، بسیار متفاوت از  انتخاب‌های پرزرق و برق ثروتمندان، روبرو هستند. محققان، مجموعه فرصت‌ها یا به عبارتی انتخاب‌های در دسترس ثروتمندان و فقرا در جوامع را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که در اکثر جاهایی که اقتصاد محلی در حال شکوفایی است، فرصت‌های برابر به سختی پیدا می‌شوند. یک نتیجه دیگر، رابطه میان فقر و دموکراسی است. در حالی که یک باور عمومی وجود دارد که این دو ارتباط چندانی با هم ندارند و یا فقرا دغدغه‌ای برای دموکراسی ندارند، محققان در این کتاب دریافته‌اند که اکثر مردم فقیر برای دموکراسی ارزش قائل هستند و آن را معادل با مفاهیم آزادی حق رأی، فکر کردن، صحبت کردن، حرکت کردن، اعتراض کردن، و کار کردن می‌گیرند. شواهدی که مولفان در فصل ۶ کتاب آورده‌اند، نشان می‌دهد که دموکراسی‌های محلی مسئولیت‌پذیر، به مردم در خروج از فقر کمک می‌کنند. چرا که این دولت‌های محلی دسترسی بهتری به آب سالم، مدرسه، پزشک و پرستار درمانگاه‌های بهداشت فراهم می‌کنند. همچنین، در جوامعی که دولت محلی مسئولیت‌پذیر است، فساد بسیار کمتری وجود دارد. مهمترین دلالت یافته‌های پژوهشگران این است که راهبردهای کاهش فقر نمی‌تواند سیاست محلی را نادیده بگیرد و  هنگامی که این کار را می‌کند، مردم فقیر، بازندگان ماجرا هستند. اگر کسی بخواهد دموکراسی را درک کند، باید روی سطح محلی تمرکز کند. فشارهای طرف تقاضا از طریق گروه‌های خودیاری و دیگر سازمان‌های زنان، مردان و جوانان حتی هنگامی که اعضا بی‌سواد هستند، کمک می‌کند تا سیاستمداران محلی مسئولیت‌پذیر بشوند. دسترسی به اطلاعات در سطح محلی، خصوصاً درباره دولت و سیاستمداران محلی، کلید شکل‌گیری دموکراسی است که برای همه کار می‌کند.

نکته دیگری که در فصل هفتم مفصلاً به آن پرداخته شده، اقدام جمعی فقرا برای کاهش فقرشان است. نویسندگان به این نتیجه رسیده‌اند که اقدام جمعی و همکاری در گروه‌های کوچک و مشترک، اگرچه به فقرا برای تحمل مشکلات و ادامه بقا کمک می‌کند، اما لزوماً آنها را از فقر خارج نمی‌کند. از سازمان‌های مردم‌نهاد، به ندرت به عنوان تکیه‌گاهی برای خروج از فقر یاد می‌شود. کمک‌های سازمان‌های مردم‌نهاد تنها ۰٫۳ درصد از دلایل ذکر شده برای خروج از فقر را دربرمی‌گیرد. البته این بدان معنا نیست که سازمان‌های مردم‌نهاد در دسترس نیستند یا کار بشردوستانه مهمی انجام نمی‌دهند، بلکه بدین معناست که سازمان‌های مردم‌نهاد یا روی تعداد کمی از مردم تأثیر می‌گذارند و یا تصور می‌شود کار آنها تآثیر مستقیمی روی فقر ندارد.

در پایان، نویسندگان جمع‌بندی می‌کنند که فقرا در هر معنای اجتماعی، تنبل، مست یا احمق نبوده‌اند. آنها سخت کار می‌کنند تا گذران زندگی کنند و در حالی که رشد می‌کنند، فرصت‌ها را به چنگ می‌آورند. درواقع یافته اصلی بررسی این است که گروه ثابتی به عنوان «فقرا» وجود ندارد. فقر یک حالت است نه یک هویت دائمی.

نارایان، دیپا و همکاران، ۱۳۹۶، خروج از فقر (راه‌های بالا رفتن از نردبان زندگی)، تهران، انتشارات کریمخان زند

  • نویسنده معرفی کتاب: فهیمه بهرامی

کتاب‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *