نویسنده کتاب: وحید محمودی
در گزارشهای مربوط به اقدامات توسعهای کشورهای در حال توسعه کمتر به فقر فردی توجه میشود. در عوض بیشتر به مباحث عمده کلان اقتصادی نظیر رشد اقتصادی، سرمایه گذاری، تراز پرداختها توجه میشود. واضح است که چنین بررسیهایی برای ارزیابی توفیق اقتصادی کشورها کافی نیست. مقایسه شدت فقر میتواند شاخص مناسبی برای توفیق اقتصادی کشورها در ارتقای استانداردهای زندگی فقرا و نشان دهنده چگونگی تأثیر تحولات کلان اقتصادی و سیاستهای عمومی در وضعیت فقرا باشد.
این کتاب با هدف تحلیل میزان شیوع فقر در ایران و تغییرات آن در طول اجرای برنامه تثبیت و تعدیل اقتصادی در سالهای اجرای این سیاست از ۱۳۷۳-۱۳۶۸ نوشته شده است. این امر از طریق مطالعه سطح فقر عمومی و میزان آن در گروههای مختلف با استفاده از دادههای ریز آمارهای مخارج خانوار که مرکز آمار ایران در سال ۱۳۶۸ و ۱۳۷۳ تهیه کرده، به انجام رسیده است. در این کتاب تلاش شده است شیوع و شدت فقر در ایران مشخص شود و تغییراتی که در وضعیت جغرافیایی اقتصادی و اجتماعی فقر در ایران به وقوع پیوسته است نیز روشن شود. اگر چه به نظر میرسد که اوضاع اقتصادی سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳ تأثیر منفی بر رفاه خانوارها گذاشته است در این کتاب مشخص شود این تأثیرات به چه میزان و بیشتر مربوط به چه حوزههایی بوده است.
محمودی برای ملاحظه تنوع در نیاز خانوار از منظر بعد خانوار و ملاحظه ترکیب خانوار از شاخص معادل سازی استفاده کرده است. همچنین نویسنده با توجه به اینکه تفاوت قیمتها در استانهای کشور قابل ملاحظه است، برای دقت در تعدیل مخارج خانوار از شاخصهای منطقهای قیمت برای مصرف کننده پس از تعدیل لازم استفاده کرده است.
این مطالعه شامل هشت فصل است. فصل اول به مرور مختصر مقالات و تحقیقات گذشته درباره اندازهگیری فقر اختصاص یافته است. در فصل دوم به عملکرد اقتصاد ایران در سالهای بعد از انقلاب پرداخته شده است. به نظر نویسنده در دهههای اخیر در حوزه اقتصاد کلان شوکها و نابسامانیهایی وجود داشته است و معمولاً چنین اوضاعی از رفاه مردم به خصوص فقرا میکاهد، اما در این وضعیت دولت ایران نه تنها از عهده رفع مشکلات برنیامده بلکه با اقداماتی نظیر افزایش بدهی خود به بانک مرکزی سهم عمدهای در بی ثباتی و افزایش نقدینگی و نرخ تورم داشته است.
فصل سوم با احتساب تفاوتهای مربوط به ترکیب و اندازه خانوارها به بررسی ساختار رفاه خانوارها و ضرایب تعدیل نظیر شاخصهای قیمت و شاخصهای معادل سازی میپردازد. اولین بخش از این فصل به تخمین حداقل هزینه نیازهای اساسی مربوط است. بخش دوم اصلاح شاخص قیمت برای مصرف کننده (CPI) را با در نظر گرفتن وضعیت خاص فقرا انجام میدهد. بخش آخر به موضوع شاخصهای معادل سازی اختصاص دارد.
در فصل چهارم توزیع درآمد در ایران و چگونگی تغییرات آن بررسی و نتایج حاصل از ارزیابی توزیع درآمد در ایران در دوره ۵ ساله برنامه اول توسعه ارائه میشود. نویسنده چنین نتیجه میگیرد که در طول دوره مزبور نابرابری در مناطق شهری کاهش و در مناطق روستایی افزایش یافته است؛ همچنین میزان رفاه اجتماعی در مناطق روستایی کاهش یافته و در مناطق شهری تغییری نکرده است.
هدف نویسنده از نگاشتن فصل پنجم، تحلیل درجه فقر در ایران و چگونگی تغییرات آن در طول سالهای اجرای سیاست تعدیل اقتصادی است. در این فصل با استفاده از تحلیلهای آماری نشان داده میشود که در طول این دوره افزایش فقر مطلق با خصیصههای سیاست تعدیل اقتصادی همخوانی دارد. نویسنده سه شاخص کلان اقتصادی- یعنی کاهش دستمزد واقعی، کاهش مصرف سرانه حقیقی بخش خصوصی و افزایش بیکاری- را بیانگر کاهش رفاه بخشهای کم درآمد و فقیر جمعیت کشور میداند. به علاوه کاهش قابل ملاحظه مخارج عمومی و یارانه دولتی نیز در کالاهای اساسی اثرگذارند. لذا این عوامل در طول این دوره اثر معکوسی در وضعیت رفاهی گروههای آسیب پذیر گذاشته است.
نویسنده در فصل ششم نقشه جامعی از فقر در سراسر کشور ترسیم و تغییرات آن را در طول اجرای سیاست تعدیل اقتصادی بررسی میکند. یافتههای این فصل نشان میدهد اگرچه فقرا در سراسر ایران پراکندهاند اما فقر در استانهای لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و سیستان و بلوچستان بیشتر به چشم میخورد و بیسوادی، خانوار پرجمعیت و بیکاری از معضلات اصلی فقرای روستایی این مناطق محسوب میشود.
فصل هفتم روشی جدید برای تجزیه تغییرات فقر به دو اثر رشد و نابرابری پیشنهاد میکند تا بتوان سهم نسبی هر کدام را در میزان تغییرات فقر در طول یک دوره ارزیابی کرد. در بخش نهایی این فصل نیز از این روش برای تشریح عاملهای پایهای اثرگذار در وضعیت فقر در ایران استفاده شده است.
محمودی، وحید(۱۳۸۶)، اندازه گیری فقر و توزیع درآمد در ایران، تهران: سمت.
- نویسنده معرفی کتاب: فاطمه نصیری