سیاست فقرزدایی راه‌های مبارزه با فقر در کشورهای در حال توسعه


گردآورنده: آلیاندرو گرینزپان

در سال‌های آغازین قرن ۲۱ تقریباً یک چهارم از جمعیت کشورهای در حال توسعه هنوز در فقر شدید به سر می‌برند، رقمی که از ده سال پیش تاکنون تغییر محسوسی نداشته است. برای تحقق این مسئله که اکنون به صورت نوعی اولویت جهانی تبدیل شده است، باید درس‌های بسیاری از موفقیت‌ها و شکست‌های گذشته بگیریم. محتوای این کتاب ارزیابی جامعی از نقاط ضعف و قوت استراتژی‌هایی است که از سال ۱۹۹۶ از سوی «برنامه عمران ملل متحد» با همکاری دولت نروژ و دیگر برنامه‌های کمک دوجانبه به مرحله اجرا درآمده است. این استراتژی‌ها موجب شکل‌گیری مجموعه گسترده‌ای از برنامه‌ها و عملیات گوناگونی شده است که هدف اساسی آن‌ها تلاش برای فقرزدایی و ایجاد تغییراتی در سیاست‌های ملی کشورهای در حال توسعه بوده است. شاید ارزشمندترین درس  کتاب حاضر این باشد که استراتژی‌های موفقیت آمیز برای فقرزدایی باید بر اساس نوعی اجماع میان عوامل کلیدی ملی و همراه با هماهنگی خاص بین کشورهای کمک دهنده و همکاران متقابل آن‌ها در کشورهای گیرنده به مرحله اجرا درآید.

این کتاب شامل دو بخش و پانزده فصل است که فصل نخست به معرفی و بررسی پیشینه برنامه عمران ملل متحد می‌پردازد.

نویسنده در فصل دوم به مرور بیست و چهار تحقیق تحت سرپرستی «برنامه عمران ملل متحد» در یازده کشور جهان می‌پردازد که نشان دهنده آن است که تنوع زیادی در تعریف فقر و روش‌های سنجش آن در کشورهای مختلف وجود دارد. نویسنده سپس به شاخص‌ها و سنجش‌هایی پرداخته است که بر خلاف رویکرد مبتنی بر خط فقر، شاخص‌های مرکب (مانند رفاه اجتماعی و ارضای نیازمندی‌ها) را به کار گرفته‌اند. گرینزپان بر آن است که از زاویه سیاست گذاری ملی بهتر خواهد بود که فقر را به عنوان پدیده‌ای پویا و مرتبط با موقعیت‌های زیستی خاص مردم هر کشور مورد توجه قرار دهیم و ابزارهای سنجش و تحلیل فقر در هر کشور متناظر با اطلاعات و ظرفیت‌هایی باشد که مورد نیاز آن کشور به خصوص است.

 نویسنده در فصل سوم که به بررسی عوامل تأمین معیشت خانوارهای فقیر اختصاص دارد نشان می‌دهد که تنگ شدن عرصه فرصت‌ها برای این خانوارها موجب روی آوردن آن‌ها به تشدید کار درآمدزا مانند فرستادن تعداد بیشتر اعضای خانوار به بازار کار، افزایش وزن نسبی کارهای غیر رسمی در اقتصاد خانوار و تولید کالاهای ساخته شده و مصرف شده در خانه می‌شود. با این حال نویسنده تاکید می‌کند این فرضیه که فقرا همواره خود را با شرایط متغیر خارجی تطبیق می‌دهند نباید چشم ما را به روی این واقعیت که چنین تغییر رفتاری تحت تأثیر اجبارهای ساختاری به وجود  می‌آید؛ ببندد.

فصل چهارم در باب چگونگی بررسی مسائل روستایی و شهری در ادبیات توسعه به ویژه در تحلیل عوامل  تعیین کننده فقر است. هدف عمده نویسنده از این فصل آگاهی ژرف‌تر از روابط متقابل شهر و روستا در کشورهای منتخب و شناسایی نقایص محسوسی است که در تحلیل‌های موجود مشاهده می‌شود.

در فصل پنجم نویسنده به این مهم می‌پردازد که برای مشارکت اصیل مردم فقیر در مدیریت شهر و روستا نیاز به ایجاد محیطی است که بتواند مردم به خصوص فقرا را قادر سازد که صدای خود را در اداره امور محلی به گوش سیاست گذاران برسانند. سپس وی به رویکردهایی که در مورد ایجاد چنین محیطی وجود دارد می‌پردازد.

فصل ششم با عنوان فقر در مرحله گذار بر پایه دستاوردهای حاصل از استراتژی‌های مبارزه با فقر در یازده کشور اروپای شرقی و آسیای مرکزی که در گیرودار تبدیل نظام‌های اقتصادی دولتی و متمرکز به نظام‌های اقتصادی مبتنی بر بازار آزادند تدوین یافته است.

در فصل هفتم یافته‌های حاصل از گزارش ملی هفده کشور که در باب وضع جاری خدمات اجتماعی پایه، ساختار و منابع ملی عمومی آن‌هاست، مورد بررسی قرار گرفته است. هدف نویسنده از این فصل یافتن راه‌هایی برای بهبود کمیت و کیفیت خدمات اجتماعی پایه در پرتو طرح ۲۰/۲۰ که با همکاری سازمان ملل متحد و بانک جهانی تدوین شده، است.

بخش دوم کتاب به مطالعه موردی کشورها اختصاص یافته است که از فصل هشت کتاب شروع می‌شود. نویسنده در فصل هشتم به بررسی تجربه آنگولا در زمینه طراحی و اجرای طرح‌های توسعه پرداخته و بیان می‌کند که ابتکارها و برنامه‌هایی که با کمک سازمان‌های بین‌المللی در این کشور به اجرا در می‌آید به دلیل شکنندگی نهادهای بسیاری از کشورهای در حال توسعه عملاً قادر به تغییر وضع  موجود نیستند. بنابراین سازمان‌های کمک کننده قبل از هر چیز باید فعالیت‌های خود را بر ظرفیت سازی و توسعه نهادهای مقاوم در این گونه کشورها متمرکز کنند.

فصل نهم به بررسی تجربه سه کشور مالی، موریتانیا و سائوتومه در زمینه استراتژی‌های فقرزدایی پرداخته شده است. نویسنده در این فصل اشاره می‌کند به دلیل آنکه سازمان‌های کمک دهنده و نهادهای وام دهنده بخش مهمی از بودجه عمومی طرح‌ها را تأمین می‌کنند، نفوذ بسیاری در تعیین شرایط دستیابی کشورهای متقاضی به منابع خارجی دارند که اغلب به دلیل دستور کارهای متفاوت و حتی متضاد، ظرفیت‌های محدود کشورهای کمک گیرنده را چنان به فرسایش می‌کشند که حتی به زیان برنامه‌های ملی آن کشورها تمام می‌شود.

در  فصل دهم به ارزیابی نتایج طرح ابتکاری استراتژی‌های فقرزدایی که از سوی «برنامه عمران سازمان ملل متحد» برای کمک به کشورهای لوسوتو، اوگاندا، زامبیا و مالدیوست، پرداخته می‌شود. نویسنده در مباحث خود بر سه موضوع ایجاد ظرفیت، احساس تعلق دولتی و هماهنگی سیاست‌ها متمرکز می‌شود و در ضمن بر حکومت به عنوان یک کل واحد و تفکیک ناپذیر اشاراتی دارد.

در فصل یازدهم  فعالیت‌هایی که در چارچوب برنامه استراتژی فقرزدایی در هند و نپال به عمل آمده است مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و نشان داده می‌شود که فعالیت‌های استراتژی فقرزدایی در این دو کشور چگونه به عنوان کاتالیزور عمل کردند و گزارش‌های توسعه انسانی حاصل از این فعالیت‌ها چگونه برای سیاستگذاری‌های معطوف به کاهش فقر مورد استفاده قرار  گرفتند.

فصل دوازدهم تجربه اجرای طرح استراتژی فقرزدایی در لائوس بررسی شده است. در لائوس فقر پدیده‌ای اساساً روستایی است و از آنجا که فضای سیاسی کشور به هیچ وجه برای طرح صریح مسئله فقر مساعد نیست بنابراین تنها راه تمرکز بر مسئله توسعه روستایی است. به نظر نویسنده دو درس کلی از این برنامه عبارتند از : ۱- کمک دهندگان و کارگزارهای توسعه باید بپذیرند که بررسی و مطالعه در زمینه تشخیص و تحلیل فقر تحت هر عنوانی می‌تواند صورت گیرد و الزاماً مغایرتی با موضوع ندارد.۲- در بسیاری از کشورها پرداختن به  فقر درگیری‌هایی در زمینه‌های حقوق، اختیارات، استحقاق‌ها  به وجود خواهد آورد و برای فعالیت در چنین شرایطی به چیزی بیش از پول نیاز است.

فصل سیزدهم به بررسی تجربیات حاصل از دو طرح ویژه‌ای که از سوی برنامه عمران ملل متحد در چارچوب استراتژی‌های فقرزدایی در گواتمالا و اوروگوئه به اجرا درآمده‌اند پرداخته می‌شود. فعالیت این طرح‌ها در این دو کشور موجب شد که مسائلی مانند – تبعیض نژادی به عنوان عامل اصلی فقر در گواتمالا یا افزایش آسیب­پذیری و تشتت اجتماعی در اروگوئه در آستانه انتخابات ۲۰۰۰ ناگهان مورد توجه سیاستمداران روشنفکران و افکار عمومی قرار گیرد و حتی به تغییر دولت بینجامد.

دستاوردهای استراتژی‌های فقرزدایی در کشورهای لبنان و فلسطین در فصل چهاردهم مورد بررسی قرار می‌گیرد که در هر دو کشور اجرای این طرح به دفتر محلی «برنامه عمران» امکان داد که تأثیرات مطلوبی بر سیاستگذاری‌های رسمی به عمل آورد. در لبنان انتشار گزارش «شرایط زندگی در سال ۱۹۹۸» به گنجاندن مسائل فقر، نابرابری‌های اجتماعی و توسعه منطقه­ای در کانون مبارزات انتخاباتی کمک کرد. در فلسطین اعتبارات طرح مهمی در ایجاد «کمیسیون ملی ریشه کنی فقر» ایفا کرد. نویسنده اشاره می‌کند که در فلسطین و لبنان «برنامه عمران ملل متحد» در میان سازمان‌های کمک دهنده از اعتبار خاصی برخوردار است، مورد اعتماد دولت نیز هست و از تجربیات و شبکه‌های وسیع کارکنان محلی بسیار صلاحیت دار هم استفاده می‌کند؛ با این حال آشفتگی‌ها و در هم ریختگی‌های اخیر در منطقه نشان دهنده آن است که پیشرفت در جبهه مبارزه با فقر ممکن است به آسانی متوقف شود.

گرینسپون، الخاندرو(۱۳۸۲)، سیاستهای فقرزدایی: راهبردهای مبارزه با فقر در کشورهای در حال توسعه، ترجمه ناصر موفقیان، تهران: موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی.

  • نویسنده معرفی کتاب: فاطمه نصیری

کتاب‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *