تعدیل اقتصادی و فقر گزینه‌ها و انتخاب‌ها


نویسنده کتاب: فرانسس استورات

دهه ۱۹۸۰ در اکثر کشورهای جهان سوم (خصوصاً در اغلب کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین) دهه تعدیل بوده است. در این دهه در آفریقا و آمریکای لاتین روند نزولی و تدریجی فقر در دوره زمانی پیشین، به سرعت به روندی فزاینده تبدیل شد. در مقابل در آسیا فقر در خلال سال‌های فوق کاهش یافت. در این دهه در بسیاری از کشورهای در حال تعدیل، بیکاری بیشتر و پیشرفت در بهبود شاخص‌های انسانی، از قبیل میزان مرگ و میر نوزادان کند شد و شاخص‌های عملکرد آموزشی افت داشت. البته همه کشورهای در حال تعدیل چنین عملکرد ضعیفی نداشتند. برای مثال اندونزی و کلمبیا در حین تعدیل موفق به کاهش فقر و بهبود شاخص‌های انسانی شدند. فرانسیس استورات در این کتاب رابطه میان سیاست‌های تعدیل و فقر، تأثیر سیاست‌های کلان نهادهای بین‌المللی( بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول) بر سیاست‌های مالیاتی و مخارجی دولت‌ها و امکان پذیری اصلاح سیاست‌ها در آینده را استادانه بررسی می‌کند. هدف وی ارزیابی عملکرد کشورهای در حال تعدیل با توجه به فقر موجود در خلال دهه۱۹۸۰ و از سوی دیگر ارائه سیاست‌های مناسب برای آینده است. مطالعه این کتاب می‌تواند خواننده را در ارائه پاسخ صحیح و دقیق به چگونگی عملکرد سیاست‌های تعدیل یاری رساند.

فصل نخست که مقدمه کتاب است، به بررسی بحران اقتصادی دهه ۱۹۸۰ و محتوای سیاست‌های تثبیت و تعدیل اختصاص یافته است. همچنین مفاهیمی که در سراسر کتاب به کار می‌روند از جمله انواع درآمدها (اولیه و ثانویه)، انواع سیاست‌ها (سیاست ساختاری، کلان و میانه) و  فقر را بررسی می‌کند.

به طور کلی مباحث فصل دوم آثار تعدیل بر شرایط فقرا را نامعلوم ارزیابی می‌کند. نویسنده عامل اصلی افزایش کلی فقر را ناشی از سیاست انقباضی پولی برنامه‌های تعدیل می‌داند که هر چه این جزء بزرگ‌تر باشد، احتمال فقر بیشتر تشدید می‌شود. از سوی دیگر هر چه انعطاف‌پذیری ناشی از سه عامل تخصصی شدن تولید کالاهای اولیه، سرمایه گذاری پایین و منابع انسانی ضعیف و بحران‌های مالی همراه با صادرات کشاورزی دهقانی و سطوح بالای فقر روستایی بیشتر باشد احتمالاً به سیاست‌های انتقالی امکان بهبود توزیع درآمد را می‌دهد.

فصل سوم  به شواهد مربوط به تغییرات سیاست‌های میانه‌ای و آثار آن بر فقر در دوره تعدیل می‌پردازد. هدف اصلی نویسنده در این فصل نشان دادن این موضوع است که اثر نوسان‌های مالی تعدیل بر قشر فقیر می‌تواند منفی نباشد، گرچه غالباً در عمل منفی است اما گزینه‌هایی برای دولت وجود دارند که در صورت انتخاب آن‌ها می‌توانند آثار منفی تعدیل را تشدید کرده یا تقلیل دهند. نویسنده این گزینه‌ها را در یک چارچوب کلی ارائه می‌دهد و در عین حال مواردی از گزینه‌های واقعی انتخاب کشورهای مختلف در دهه ۱۹۸۰ را شرح می‌دهد.

در فصل چهارم به بررسی تأثیرات حذف یارانه همگانی و تبدیل ان به یارانه هدفمند بر خانواده‌های فقیر می‌پردازد. نویسنده این استدلال را که یارانه‌های غذایی همگانی سازوکار بسیار غیر کارآمدی برای کمک به خانوارهای فقیر است، چرا که ناگزیر ثروتمندان را نیز پوشش می‌دهد را نادرست می‌داند. وی بحث اصلی خود را در این فصل بر دو خطای ۱- حذف خانوارهای فقیر و۲- مشمولیت خانواده‌های غیر فقیر در جریان هدفمندی یارانه‌ها متمرکز می‌کند.

در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰ شماری از کشورها با استفاده از کمک‌های بلاعوض، برنامه‌هایی را با هدف کاهش فقر روزافزون به همراه برنامه‌های تعدیل با عنوان صندوق‌های اجتماعی اجرا کردند که نویسنده در فصل پنجم تجربه این کشورها را با توجه به محیط‌های سیاسی، اقتصادی متفاوت آن‌ها  ارزیابی می‌کند. نویسنده از بررسی‌های خود چنین نتیجه می‌گیرد که نهادهای موقتی و اضافی که وابستگی زیادی به دریافت وجوه خارجی دارند به گونه‌ای ناقص هدف گذاری شده‌اند، به طوری که نمی‌توانند در روند تعدیل از میزان فقر بکاهند، به عبارت دیگر این نهادها به صورت شبکه‌های تأمین اجتماعی ناکارا عمل می‌کنند و صرفاً در طول اجرای برنامه‌های نامطلوب تعدیل نوشداروی سیاسی ایجاد می‌کنند.

در فصل ششم به طور اخص سیاست‌های تعدیل و تحولات ناشی از آن در صحرای آفریقا مورد بررسی قرار می‌گیرد. بررسی‌های این فصل نشان می‌دهد که اغلب کشورهای صحرای آفریقا در دهه ۱۹۸۰ با بحران شدید اقتصادی مواجه شدند که مشخصه ان کاهش شدید سطح رفاه، افزایش فقر و سوء تغذیه بود.

در فصل هفتم تغییرات ناشی از اجرای سیاست‌های تعدیل در آمریکای لاتین و منطقه کارائیب مورد بررسی قرار می‌گیرد و چنین نتیجه گرفته می‌شود که فشار عمومی وارد بر درآمدها شرایط بدتری را برای فقیران از طریق کاهش فرصت‌های اشتغال و کاهش مخارج دولتی در بخش‌های اجتماعی به همراه آورد.

در فصل هشتم تجارب موفق و ناموفق کشورهای در حال توسعه در حمایت از قشر فقیر به هنگام تعدیل با یکدیگر مقایسه می‌شود. نتیجه گیری عمده‌ای که از تحلیل انجام شده در این کتاب به دست می‌آید آن است که دولت‌ها می‌توانند طی اجرای سیاست تعدیل، انتخاب‌هایی به عمل آورند که آثار منفی تعدیل را بر فقیران افزایش یا کاهش دهد.

استوارت، فرانسس(۱۳۷۶)، تعدیل اقتصادی و فقر: گزینه‌ها و انتخابها، ترجمه علی دینی، تهران: سازمان برنامه و بودجه

  • نویسنده معرفی کتاب: فاطمه نصیری

کتاب‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *