نویسندگان کتاب: پل کالیر، دیوید دالر
جهانی شدن فرآیند پیچیدهای است که بر جنبههای گوناگون فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ما تأثیر میگذارد. در این کتاب طبیعتا تمام آثار و جوانب گوناگون جهانی شدن قابل بحث و بررسی نیست. نویسندگان این کتاب جهانی شدن را از منظر مشخصی، یعنی یکپارچهسازی اقتصادی در جوامع سراسر دنیا مورد بررسی قرار میدهند و بر تأثیری که این یکپارچهسازی اقتصادی در کشورهای در حال توسعه، بخصوص بر زندگی مردم فقیر در این کشورها دارد، متمرکز میشود.
پرسش اصلی کتاب حاضر این است که آیا یکپارچهسازی اقتصادی به کاهش فقر کمک میکند یا خیر. نویسندگان در همان صفحات نخستین کتاب نظر صراحتا مثبت خود را در پاسخ به این سوال اعلام میکنند. استدلال ساده و سطحی نویسندگان از این قرار است: جهانی شدن باعث کاهش فقر میشود، زیرا بیشتر اقتصادهایی که یکپارچه شدهاند، نیاز به رشد سریع دارند و منافع ناشی از این رشد به صورت گستردهای توزیع میشود. با ورود کشورهای کمدرآمد به بازارهای جهانی محصولاتِ کارخانهای و خدمات، مردم فقیر این کشورها میتوانند برای رهایی از فقر وحشتناک جوامع روستایی و به دست آوردن شغلهای بهتر به شهرهای کوچک و بزرگ نقل مکان کنند. علاوه بر این جابجایی ساختاری، فرآیند یکپارچهسازی، بهرهوری را شغل به شغل افزایش میدهد و شکاف دستمزدها بین کشورهای توسعهیافته و کشورهای در حال توسعه را کاهش میدهد. نویسندگان انکار نمیکنند که این رشد اقتصادی در کشورها برندگان و بازندگان مشخصی دارد و نابرابری را افزایش میدهد، با این حال معتقدند سیاستهای خوب حمایت اجتماعی میتواند این مسائل را جبران کند. پاسخ تفصیلیتر نویسندگان به پرسش مذکور محتوای پنج فصل کتاب را شکل میدهد که در ادامه توضیح مختصری از مباحث کلی هر فصل ارائه میشود.
در فصل نخست تحت عنوان «موج جدید جهانی شدن و اثرات اقتصادی آن» به سه موج جهانی شدن پرداخته میشود. بنا به صورتبندی نویسندگان، موج اول که بازه سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۹۱۴ را در برمیگیرد، متضمن پیشرفت شبکههای حملونقل، افزایش جریانهای کالا و سرمایه و نیروی کار بین کشورها و افزایش متوسط درآمد سرانه در جهان بود. سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ شاهد موج دوم جهانشدن بود که بر یکپارچهسازی کشورهای ثروتمند متمرکز شده بود. موج سوم نیز که در حدود سال ۱۹۸۰ آغاز شده و تا امروز (کتاب در سال ۲۰۰۲ نوشته شده است) ادامه دارد، با پیشرفتهای تکنولوژیک در حملونقل، بهبود شرایط سرمایهگذاری و آزادسازی تجرات خارجی همراه بوده است. نویسندگان بین تجارت بیشتر و رشد بیشتر نوعی رابطۀ علی و معلولی برقرار میسازند و تأکید میکنند که گرچه در ظاهر رشد یکپارچهسازی موجب افزایش نابرابری شده است، اما در واقعیت این نابرابریها رو به کاهش است. سطح فقر مطلق در کشورهایی مثل چین، هند، اوگاندا در ده سال گذشت به نصف رسیده و تغییرات مهمی در نابرابریهای موجود در این کشورها بوجود نیامده است.
فصل دوم با عنوان «بهبود ساختار بینالمللی برای یکپارچهسازی» بر سیاستگذاریها در سه حوزۀ تجارت، سرمایهگذاری و مهاجرت پرداخته است. نویسندگان در این فصل ادعا میکنند، از یک سو بازارهای کشورهای در حال توسعه در ۲۰ سال گذشته، با کاهش محدودیت بر واردات، کاهش تعرفهها و آزادسازیها به روی بازارهای کشورهای توسعهیافته باز شده و از سوی دیگر جریان سرمایهگذاریها به این کشورها بیشتر شده است که این عوامل منجر به بهبود وضعیت کسب و کار در این کشورها شده است. در مقابل مهاجرت و جابجایی نیروی کار در مقایسه با ۱۰۰ سال پیش سختتر و محدودتر شده و این موضوع هم منافع کشورهای پیشرفته و هم مناقع کارگران کشورهای در حال توسعه را محدود میسازد.
نویسندگان در فصل سوم تحت عنوان «تقویت سیاستها و نهادهای داخلی» بر بهبود زیرساختها از قبیل سیستم بانکی، ارتباطات، نیرو جهت رشد یکپارچهسازی و بر تأثیر مخرب مقررات ناکارآمد، فساد، ضعف زیربناها و خدمات مالی ضعیف بر این روند تأکید میکنند.
فصل چهارم با عنوان «قدرت-فرهنگ و محیط زیست» به فرصتها و تهدیدهای زیستمحیطی و فرهنگی ناشی از جهانی شدن میپردازد. نویسندگان بعد از برشمردن تبعاتی که جهانی شدن برای نابودی خردهفرهنگها بدنبال میآورد، با مثالهای عجیبی مثل وجود مکدونالد در چین و روسیه سعی میکنند به تنوع فرهنگی به عنوان یکی از ارمغانهای جهانیسازی اشاره کنند. در خصوص مسائل زیستمحیطی هم نویسندگان به مطالعاتی ارجاع میدهند که اثبات میکند که شاخصهای زیستمحیطی نه تنها هشداردهنده نیست، بلکه در همۀ کشورها رو به بهبود نیز هست. با این وجود نویسندگان میگویند مسائلی مانند گرم شدن کره زمین اگر جدی هم باشد، نیاز به اجماع و واکنش جهانی دارد، بنابراین جهانیشدن ضدیتی با اقدامات برای محافظت از محیط زیست ندارد و به آن کمک نیز میکند.
نویسندگان در فصل پنجم و پایانی تحت عنوان «دستورالعملی برای اقدام» در مخالفت با ملیگرایی، حمایتگرایی و احساسات رویایی ضد صنعتی هفت راهکارها را برای آن که جهانی شدن در خدمت فقرا قرار بگیرد، پیشنهاد میکنند که عبارتند از: مذاکرات تجاری جهت دسترسی آسانتر به بازارهای بینالمللی، بهبود شرایط سرمایهگذاری در کشورهای در حال توسعه، بازدهی بیشتر تحصیل و تشویق خانوادهها به سرمایهگذاری بر کودکان خود، فراهم ساختن یک سیستم سنجیده حمایت اجتماعی، گستردهسازی کمکهای مالی خارجی و مدیریت بهتر آن، تسهیل بدهی کشورهای در حال توسعه و توقف تولید گازهای گلخانهای و گرمشدن زمین.
کلیر، پل؛ دالر، دیوید(۱۳۸۳) جهانی شدن، رشد و فقر، مترجم غلامحسین فیروزفر، تهران: مؤسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی.
- نویسنده معرفی کتاب: زهره نجفی