جامعه‌شناسی فقر (جهان سوم و جهان چهارم)


نویسنده کتاب: ژان لابن

کتاب «جامعه‌شناسی فقر (جهان سوم و جهان چهارم)» تالیف ژان لابن درباره فقر را می‌توان کتابی دانست که دیدگاهی متمایز نسبت به فقر ارائه می‌کند. از نظر این کتاب فقر به معنای تهی‌دستی و نیازمندی مادی نیست، بلکه فقر به معنای فقدان قدرت و وابستگی تعریف می‌شود. این تعریف فراگیر در سطح خرد و کلان معنا می‌یابد، یعنی فردی که برای دسترسی به مایحتاج خود قدرت کافی را نداشته و در مناسبات اجتماعی به غیر وابستگی شدید دارد فقیر است، این تعریف برای کشورها نیز معنا دارد. بنابراین فقرا در یک مکان خاص متمرکز نشده و در تمام جهان پراکنده هستند، جایی که لابن آن را «جهان چهارم» می‌نامد.

کتاب جامعه‌شناسی فقر دارای هشت فصل تحت عناوین «آدام اسمیت و کارل مارکس»، «توسعه و نابرابری»، «مستمند کیست»، «دنیای چهارم»، «فرهنگ فقر»، «جهان سوم»، «فقر ملل» و «بازی سرنوشت» است.

فصل اول این کتاب را می‌توان تشریح تئوریک نظریات مارکس و آدام اسمیت و برخی توضیحات اضافی نویسنده دانست. این فصل شرح مفصلی از مباحث ارزش اضافی و بت وارگی مارکس از یک طرف و رخنه به پایین و تقسیم کار تخصصی آدام اسمیت از طرف دیگر است. اگرچه در نهایت فصل با این جمله پایان می‌یابد که «علی رغم پیش‌بینی‌های مارکس و نظریات خوش‌بینانه‌تر آدام اسمیت، جوامع صنعتی امروز، آنچه را که ژرمن‌ها با فقر خود تحقق بخشیده بودند به یمن وفور و فراوانی، به گونه‌ای بهتر، تجدید خواهند کرد»، اما در نهایت نوع فقر کنونی را در ارتباط با نابرابری و فقر نسبی می‌داند.

فصل دوم کتاب با عنوان «توسعه و نابرابری» به مقایسه کشورها، مناطق، مشاغل و گروه‌های مختلف می-پردازد. به صورت کلی مضمون این فصل نشان دهنده آن است که با توسعه اقتصادی بیشتر گروه اقتصادی بیشتری از فقر خارج می‌شوند. مقایسه کشورهای مختلف با اقتصاد سرمایه‌داری نشان می‌دهد کشورهای پیشرفته بیشترین رشد طبقه متوسط را دارند. آنچنانکه در کشورهای آمریکای لایتن از هر ۱۰ نفر هشت نفر زیر میانگین درآمد ملی هستند، در آمریکای شمالی این عدد به ۷، در اروپا حدود ۶ و به صورت استثنایی نروژ ۵ را نشان می‌دهد. نتیجه نهایی فصل آن است که هیچ گروه خاصی (همچون کارگران) محکوم به در فقر زندگی کردن نیستد، اما فقرایی جدید پیدا شده‌اند که قابل تقسیم‌بندی در گروه‌های مشخص نیستند.

فصل سوم کتاب تحت عنوان «مستمند کیست» را باید یکی از نقاط آغازین نگاه متفاوت به فقر دانست، در واقع امروز بسیاری قبول دارند که به صرف درآمد و یا حتی ثروت نقدی نمی‌توان وضعیت فقر را مشخص کرد، تمام این فصل با استدلال‌هایی این موضوع را تایید می‌کند. نکته مهم آن است که فصل نشان می‌دهد منابع اعتباری افراد و فقرا در جامعه تنها درآمد ریالی آنان نیست. هدایا، مزایای کالایی و عمده روش‌های دیگر را می‌توان منابع اعتباری افراد تعریف کرد. لابن که خود فرانسوی است، استدلال می‌کند در فرانسه هر دو کلمه دستور دادن و سفارش دادن یکسان است و به واقع به هرطریقی که بتوان درخواست خود را از دیگری دریافت کرد، فرد را دارا و توانمند می‌کند. با همین استدلال است که وی فقر را ناتوانی اعمال قدرت  در مناسبات اجتماعی تعریف می‌کند. در این تعریف فقر «بی‌پایگاهی اجتماعی» شخص معرفی می‌شود.

فصل چهارم کتاب به دنیای چهارم می‌پردازد. این دنیا شامل مهاجران، افراد دارای معلولیت، زحمت‌کشان و بسیاری گروه‌های دیگر می‌شود. آنچنان که در فصل پیشین تشریح شده بود فقر ناشی از بی‌منزلتی اجتماعی است. بر این مبنا کتاب نتیجه می‌گیرد کشورهایی که «شهروندی» به عنوان یک پایگاه در نظر گرفته می‌شود هیچ فقیری وجود ندارد، چرا که تمام افراد «حق» داشته و می‌توانند «دستور» یا «سفارش» بدهند. بنابراین برخی گروه‌ها در این کشورها جز جهان چهارم محسوب می‌شوند که در مناسبات اجتماعی نادیده گرفته می‌شوند.

فصل پنجم کتاب را می‌توان نقد «فرهنگ فقر» خواند. نام فصل فرهنگ فقر است و لابن به تفصیل نظریه اسکار لوئیس را تشریح می‌کند، اما نهایتا انتقادهای جدی به آن وارد کرده و بیان می‌کند، مشکلات مقابل فقرا بیش از آنکه ناشی از فرهنگ یا مباحث روانشناختی باشد، به موانع عینی‌ای مربوط می‌شود که قدرت آنان در مناسبات اجتماعی را کاهش می‌دهد.

فصل ششم کتاب موضوع «جهان سوم» را پیش می‌کشد. اصل این فصل تشریح نظریاتی است که مکتب نوسازی عرضه کننده آن بود و در نهایت آن را نقد می‌کند. از نظر لابن کسانی که علت فقر جهان سوم را بی‌کاری و باطلی مردمان آن می‌داند، همانقدر باطل است که فقر افراد را از باطلی آنان بدانیم. در نهایت نظریات نوسازی پیرامون ناتوانی از کشورها در پس‌انداز و سرمایه‌گذاری هم در این حد به ما کمک می-کند که کشورهای فقیر هستند چون فقیر هستند! در نهایت فصل نتیجه می‌گیرد که توسعه به چیزی بیشتر از اقتصاد نیاز دارند و توسعه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نیز بخشی از این نیازها است.

فصل هفتم کتاب نیز به تفصیل عامل فقر ملل را بیان می‌کند. به طور کلی آنچنان که در فصل پایانی کتاب تحت عنوان «بازی سرنوشت» بیان می‌شود، فقر ناشی از قدرت اجتماعی بازیگران آن است، برخی از گروه‌های اجتماعی قدرت کافی برای دستیابی به نیازهایشان ندارند و اینان محکوم به فقر هستند. این کتاب اینگونه خاتمه می‌یابد که «فقر حاصل بازی نرد تاریخ است، و پرسش آنکه آیا باید تاس‌ها را از نو ریخت و یا بازی دیگری آغاز کرد؟»

لابن، ژان (۱۳۵۹)، جامعه‌شناسی فقر (جهان سوم و جهان چهارم)، ترجمه جمشید بهنام، تهران: انتشارات خوارزمی.

  • نویسنده معرفی کتاب: سعید هراسانی

کتاب‌ها

جامعه شناسیفقر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *