برای طی کردن مراحل توسعه در هر کشور افزایش سطح درآمد افراد و کاهش فقر ضروری به نظر میرسد. در ایران به عنوان یک کشور در حال توسعه تا به حال سیاستهای گوناگونی برای کاهش فقر مورد استفاده قرار گرفته است، ولی تشدید مشکل فقر تاکنون نشان میدهد که سیاستهای اجرا شده اثرات لازم را نداشتهاند. سیاستهایی که تا به حال در ایران اجرا شده است بیشتر در زمینه توزیع مجدد درآمد عمل کردهاند، از این رو در این پایاننامه نظر بر آن است روشی مورد آزمون قرار گیرد که موجبات افزایش سطح درآمد آحاد مردم را فراهم آورد به گونهای که بتوانند از چرخه فقر خارج شوند. از آنجا که بهبود بهرهوری بر سطح درآمد افراد تاثیرگذار خواهد بود در این پایاننامه تلاش شده است تا اثرات بهبود بهرهوری بر کاهش فقر مورد واکاوی قرار گیرد.برای بررسی ارتباط بین این دو متغیر از روش پانل دیتا طی دوره ۱۳۹۰- ۱۳۸۵ استفاده شده است. مهمترین متغیرهای مورد نظر در مدل بهرهوری نیروی انسانی و بهرهوری سرمایه است که به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شدهاند و ارتباط آنها با فقر مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل از تخمین مدل نشان میدهد رابطه بین بهرهوری نیروی انسانی و فقر نسبی موجود در جامعه معکوس است، اما ارتباط بین بهرهوری سرمایه و فقر موجود مستقیم بوده و بنابراین نمیتوان با تأکید بر افزایش بهرهوری سرمایه انتظار داشت که فقر نسبی موجود در جامعه کاهش یابد.
ساعده عزیزی ثالث، ۱۳۹۳، «بررسی ایستایی و پویایی فقر در ایران طی سالهای ۱۳۶۳-۱۳۹۰»، پایان نامه کارشناسی ارشد، استاد رهنما: حسین راغفر، دانشگاه الزهرا، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی.
دریافت پایاننامه: