گزارش توسعه انسانی و گزارش توسعه جهانی به وضوح فقر را به عنوان یک پدیده چند بعدی معرفی می کند. این پدیده همراه با پیشرفت در تکنیک ها و افزایش تقاضا به درک فقر و ایجاد یک چارچوب منحصر به فرد برای اجرای سیاست اجتماعی مناسب کمک کرده است. شاخص فقر چند بعدی توسط موسسه توسعه انسانی و فقر دانشگاه آکسفورد به منظور مطالعات فقر و توسعه انسانی((OPHDI با حمایت صندوق برنامه توسعه سازمان ملل UNDP)) توسعه داده شد و جای شاخص توسعه انسانی را گرفت.
روش درآمدی سنجش فقر که در آن درآمد افراد نسبت به خط فقر مورد بررسی قرار میگیرد، دارای محدودیتهایی است؛ از جمله تفاوت در الگوی مصرفی افراد سبب می شود، خط فقر درآمدی نتواند سطح دسترسی آنها را به حداقل نیازهای اساسی به خوبی نشان دهد. چرا که رابطه بین درآمد و قابلیت به شدت تحت تأثیر متغیرهایی از قبیل سن افراد، جنس، محل جغرافیایی، محیط بیماری های واگیر و سایر متغیرهایی است که فرد بر آنها کنترلی نداشته و یا کنترل اندکی دارد. برخی مشکلات ممکن است بین محرومیت درآمدی و تفاوت در تبدیل درآمد به عملکردها وجود داشته باشد. به طور مثال ناتوانیهای ناشی از سن بالا می تواند توانایی های انسان را در کسب درآمد کاهش دهد و از سوی دیگر با وجود ناتوانی ناشی از سن بالا تبدیل درآمد به قابلیت نیز مشکل خواهد بود. این موضوع سبب می شود که فقر واقعی بر حسب محرومیت ناشی از کمبود قابلیت از فقر درآمدی شدیدتر باشد .علاوه بر این، ترکیب درون خانواده، پیچیدگی های روش درآمدی سنجش فقر را بیشتر می کند. به طوریکه توزیع نابرابر درآمد در خانواده به نفع برخی از افراد آن بوده و میزان محرومیت اعضای فراموش شده دراین روش به طور کامل منعکس نمیشود. وجود محرومیت نسبی بر حسب درآمد می تواند منجر به محرومیت مطلق بر حسب قابلیت ها شود. فقر نسبی فردی در یک کشور ثروتمند می تواند موجب کاهش فراوان در قابلیت فرد شود حتی اگر درآمد این فرد از سطح استانداردهای جهانی نیز بالاتر باشد.
به رغم تفاوت مفهومی فقر ناشی از کمبود قابلیت و فقر درآمدی، این دو مفهوم با هم ارتباط دارند. درآمد یک ابزار مهم برای دستیابی به قابلیت هاست و افزایش قابلیت ها منجر به افزایش درآمد از طریق افزایش توانایی و قابلیت شخص می شود. این ارتباط برای محو فقر درآمدی در خور اهمیت است. ارتباط بین این دو نباید فراموش شود و فقر درآمدی ممکن است به تنهایی نتواند انگیزه نهایی برای سیاست فقرزدایی باشد. با وجود اهمیت بیشتر رابطه های ابزاری، این روابط نمی توانند درک اساسی از ماهیت و ویژگی های فقر را به دست دهند.
مؤسسه توسعه انسانی و فقر دانشگاه آکسفورد(OPHDI) با همکاری صندوق برنامه توسعه سازمان ملل، برای اولین بار شاخص فقر چندبعدی(MPI) را در سال ۲۰۱۰ ارائه دادند و نخستین دور محاسبه شاخص توسط آلکایر و فوستر در جولای ۲۰۱۰ و پس از آن توسط گزارش توسعه انسانی (HDR) در نوامبر ۲۰۱۰ صورت گرفت.
فقر قابلیتی[۱]
در این نگاه، فقر صرفاً به دلیل پایین بودن درآمد، که معیار شناسایی فقر است، نمی باشد و از آن به عنوان محرومیت از قابلیت های اساسی یاد می شود. در نگاه جدید فقر به معنای فقدان قدرت فرد یا جامعه در دست یابی به غذا و خدمات بهداشتی و درمانی، ناتوانی از حفظ حریم و حرمت های انسانی، ناتوانی در پاسداری از عزت نفس، عدم توانایی در دست یابی به آزادی های اساسی و حداقل آموزش تعریف می شود. برنامه های مبتنی بر فقر قابلیتی تلاش دارند تا زمینه های پیدایش فقر را کاهش داده یا از بین ببرند. گسترش آموزش عمومی، بهداشت و درمان یا عبارت دیگر ارتقای کیفیت زندگی از طریق بهبود شاخص های توسعه انسانی از بهترین راهکارها در این زمینه معرفی شده اند.
شاخص فقر چند بعدی
در این روش افراد بر اساس محرومیت ها در چند بعد مورد ارزیابی قرار گرفته و در نتیجه درصد محرومیت جمعیت محروم در ابعاد گوناگون محاسبه و مشخص می شود که خانوار در کدام بعد محرومیت دارد. پایه تئوریک فقر چند بعدی فقر قابلیتی آمارتیاسن است. اکثر کشورهای جهان در محاسبات شاخص های خط فقر، فقر یک بعدی را تعریف کرده اند. اما باید توجه داشت که شاخص های منحصر به فرد مانند درآمد و مصرف قادر به تشخیص جنبه های چندگانه ای که منجربه فقر می شود، نیستند. مثلا فقدان آموزش، بهداشت، مسکن، توانمندی، اشتغال، امنیت شخصی و … می تواند منجر به فقر شود. از سوی دیگر فقر علاوه بر روند و سطح درآمد به شدت با روندهای اساسی دیگر مانند مرگ و میر کودکان، میزان حضور در مقطع ابتدایی و سوء تغذیه نیز ارتباط دارد. در سال های اخیر، ادبیات اندازه گیری فقر چند بعدی در جنبه های مختلفی تکمیل و به مرحله کمک به تصمیم سازی و تصمیم گیری در خصوص فقر رسیده است. گزارش توسعه انسانی و گزارش توسعه جهانی به وضوح فقر را به عنوان یک پدیده چند بعدی معرفی می کند. این پدیده همراه با پیشرفت در تکنیک ها و افزایش تقاضا به درک فقر و سیاست های اجتماعی و ایجاد یک چارچوب منحصر به فرد برای اجرای این نوع اقدامات کمک کرده است. شاخص فقر چند بعدی که توسط موسسه توسعه انسانی و فقر دانشگاه آکسفورد به منظور مطالعات فقر و توسعه انسانی(([۲]OPHDI با حمایت صندوق برنامه توسعه سازمان ملل UNDP)) توسعه داده شد و جای شاخص توسعه انسانی را گرفت. سابینا آلکایر[۳] و ماریا سانتوس[۴] شاخص فقر چند بعدی را با استفاده از یک تکنیک برای اندازه گیری چند بعدی طراحی کردند که قبلا توسط سابینا آلکایر وجیمز فاستر[۵] طراحی شده بود. در سال ۲۰۱۰، OPHDI فقر چند بعدی را در۱۰۸ کشور در حال توسعه که ۷۸ درصد مردم جهان را شامل می شد با استفاده از شاخص مذکور تجزیه و تحلیل و نتایج مربوطه را پیش از ارائه گزارش توسعه انسانی سال ۲۰۱۰ منتشر نمود.
زندگی مردم فقیر بیشتر تحت تاثیر فقدان درآمد قرار دارد. شاخص فقر چند بعدی (MPI) مکمل اقدامات فقر درآمدی است که با توجه به آموزش، بهداشت و دیگر جنبه های استانداردهای زندگی از طریق انعکاس محرومیتی که هر فرد فقیر با آن مواجه است، نشان داده می شود. شاخص فقر چند بعدی را می توان به عنوان یک ابزار تحلیلی برای شناسایی افراد آسیب پذیر مورد استفاده قرار داد و جنبههایی که در آن محروم هستند را نشان داد. شاخص فقر چند بعدی، سیاست گذاران را برای هدف قرار دادن منابع و سیاست های طراحی شده به طور موثر قادر میسازد. از سال ۲۰۱۰ به بعد شاخص فقر چند بعدی برای اندازه گیری سه بعد مهم فقر در سطح فردی: آموزش، بهداشت و استانداردهای زندگی در ۱۰۹ کشور در حال توسعه از ۱۰ معیار استفاده می کند. اندازه گیری مستقیم محرومیت در سلامت و آموزش و همچنین خدمات کلیدی مانند آب لوله کشی ، دسترسی بهداشتی به فاضلاب و برق نشان می دهد که نه تنها بسیاری از مردم فقیر هستند بلکه ترکیب فقر فردی را نیز نمایان میکند. این شاخص نیز نشان دهنده شدت فقر است ، مجموع وزنی محرومیتی که هر فرد در همان زمان با آن مواجه است، به عبارت دیگر فردی که در ۷۰ درصد از شاخص ها محروم است وضعیت بدتری نسبت به فردی دارد که در ۴۰ درصد از شاخص ها محروم است.
این شاخص با استفاده از روش توسعه یافته توسط سابینا[۶] و جیمز فاستر[۷] ساخته شده است. روش این افراد، روش اندازه گیری در سطح فردی (فرد یا خانوار) در برابر معیارهای چندگانه (ابعاد و شاخص) است. این روش انعطاف پذیرتر است و می تواند با ابعاد و شاخص های مختلف برای ایجاد اقدامات خاص در جوامع و شرایط متفاوت مورد استفاده قرار گیرد. به عنوان مثال، می تواند برای اندازه گیری فقر یا رفاه، خدمات مورد نظر و یا انتقال وجه نقد مشروط و برای نظارت و ارزیابی استفاده شود.همچنین این روش می تواند با توجه به نوع داده های موجود، بروز، شدت و عمق فقر و نابرابری را در میان فقرا نشان دهد. این شاخص متکی بر سه مجموعه داده های اصلی است که در دسترس عموم و قابل مقایسه برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه است: داده های پیمایش جمعیتی و بهداشتی[۸]، چند شاخص بررسی خوشه ای[۹]، سازمان بهداشت جهانی[۱۰]. برخی کشورها از مجموعه دادههای خاص که از سایر پیمایش های اجتماعی، اقتصادی خانوار بدست می آید، استفاده می کنند.
موارد استفاده از روش فقر چند بعدی
از فقر چند بعدی در سنجش و اهداف ذیل استفاده می شود:
- اندازه گیری ملی و منطقه ای فقر یا رفاه با استفاده از شاخص های خاصی که منعکس کننده ابعاد اقتصادی، اجتماعی و… است.
- هدف قرار دادن افراد براساس گروه ومحل جغرافیایی
- نظارت و ارزیابی(برای پیگیری اثر بخشی برنامه ها در طول زمان)
- شناسایی فقیرترین گروه ها و ذینفعان
- برنامه ریزی و تخصیص بودجه برای فقرزدایی
به طور کلی اندازه گیری فقر چند بعدی تکمیل کننده شاخص های سنتی فقر یک بعدی مبتنی بر درآمد یا مصرف می باشد. روش آلکایر و فوستر را می توان برای ایجاد اقدامات فقر چند بعدی جهانی و ملی با ابعاد و شاخص های خاص مورد استفاده قرار داد.
این برنامه ها ابزار قدرتمندی برای نظارت بر فقر و طراحی سیاست برای سیاست گذاران را فراهم می کند. روش قابلیتی یک چارچوب اصولی برای ارزیابی سیاستهای جایگزین برای فقردرآمدی است. این رویکرد را می توان با استفاده از داده های کمی، کیفی و مشارکتی یا ذهنی ترسیم نمود. در روش های کمی طیف وسیعی از تکنیکها برای اندازه گیری قابلیت ها استفاده می شود.
رویکرد قابلیتی یک چارچوب منسجم است که توسط محققان و پژوهشگران مطالعات حوزه فقر به منظور استفاده از روش های گوناگون فقرچند بعدی در یک شکل هماهنگ و منسجم استفاده می شود.
نویسنده: یعقوب اندایش
پانوشت:
[۱] Capability poverty
[۲] Oxford Poverty & Human Development Initiative
[۳] Sabina Alkire
[۴] Maria Emma Santos
[۵] James Foster
[۶] Sabina Alkire
[۷] James Foster
[۸] DHS
[۹] MICS
[۱۰] WHO