فقر بی صدا


بیایید به خیابان برویم و از هر کسی که شما انتخاب کردید بپرسیم “آیا کم‌سواد و بی‌دانش است؟ ” و یا سوالی در یک زمینه سیاسی یا از اخبار بپرسیم . بنظرتان پاسخ چیست؟ متاسفانه پاسخ “نمیدانم” و یا ” نیاز به مطالعه دارم ” کمترین احتمال شنیده شدن را دارد. اما چرا؟ پاسخ کوتاه و روشن است ، فقر آموزشی، بی صدا ترین نوع فقر. و تقریبا همه افرادی که آموزش صحیح ندیده‌اند و یا از آموزش بهره خوبی نبرده‌اند این موضوع را پنهان کرده و در مرحله ای بالاتر برای پنهان کردن این موضوع سعی در اظهار نظر در سایر مباحث می‌کنند چرا که این کار آن‌ها را از معرض سوال مجدد قرار گرفتن مصون داشته و به این شکل فرد همچنان در فقر مضاعف دانشی که ریشه در فقر آموزشی دارد باقی می‌ماند.

گذشته از تمام تعاریف آکادمیک و یا کلاسیک که برای تعریف فقر آموزشی آمده است در این چند خط سعی دارم دو مفهوم فقر یادگیری و فقر آموزشی را با هم نزدیک کرده و در یک ظرف مطرح نمایم چرا که جداسازی اینها خود نوعی توهم کفایت یکی در نبود دیگری را در ذهن متبادر می‌کند و این خود ریشه برخی مشکلات دیگر است ، اما چگونه این دو مفهوم با هم در ارتباط است و یا مگر کسی که مدرسه می‌رود و یا در نزدیکی مدرسه زندگی می‌کند هم می‌تواند بی سواد باشد؟ میتوان گفت بله.

بی سواد روستایی بیشتر زندگی بلد است یا با سواد شهری؟

در مقاطع مختلف این مثال را می‌شود گفت بیشترین آمار مرگ و میر در بیمارستانهاست و یا کسانی می‌مرند که به خدمات درمانی دسترسی دارند اما به ده‌ها دلیل پزشکی و غیر پزشکی می‌مرند و به بیان آنها که مدارس به شکل فعلی را فاقد کارکرد و کیفیت مناسب برای فراگیری مهارت‌های زندگی می‌دانند بیشترین بی‌سوادی در مدارس است.

برندگان نوبل ۲۰۱۹ که به جهت سالها کار کردن بر موضوع فقر به این جایزه دست یافتند بر محور فقر آموزشی به شدت تاکید داشته‌اند و به عقیده آن‌ها دو عامل مهم در گسترش روز افزون فقر آموزشی در سراسر جهان نقش دارند:

الف: نخبه پروری

ب: انتظارات غیر واقعی از مدارس و دانش آموزان.

شرح این دو مولفه بسیار طولانیست اما سوال اصلی این است : مساله ما کدام است؟

می‌توان گفت هردو + شاخص امید.

یعنی در کشور خود نه تنها دو پارامتر فوق را به شکل روز افزون شاهدیم بلکه در شاخصه‌ای دیگر که برآمده از عملکرد ناقص در شاخصه الف یعنی نخبه پروریست هم دچار ضعف جدی شده‌ایم.

این نمودار pix1

آمار ثبت نامی‌های المپیادهای ۹۷-۹۸ تمام مقاطع متوسطه\تمام رشته‌هاست و بر اساس اطلاعات سازمان ملی پرورش استعداد درخشان در زیر مجموعه آموزش و پرورش تهیه شده است.

این نمودار به خوبی نشان می‌دهد جدای از اینکه تعداد بسیار محدودی از جمع چند میلیونی دانش آموزان برای المپیادها ثبت نام کرده‌اند، گویای این است که در بسایری از استان‌ها دانش آموزان از شرکت در این رقابت هم ناامید هستند و بصورت پیشفرض پذیرفته‌اند که المپیادی شدن مخصوص قشر خاص و محصلین مدارس خاص است، بطوری که از استان‌هایی مثل سیستان ، هرمزگان ، اردبیل ، زنجان و …  تعداد ثبت نامی‌ها یک رقمی است، و این با وجود آن است که مدارس سمپاد و مدارس غیر دولتی هم در آن مناطق وجود دارد اما آنها هم در تولید خروجی مناسب برای المپیادهای علمی موفق نبوده‌اند.

تبدیل علم برای علم به علم برای مدرک

البته ناامیدی آنها هم چندان بی دلیل نیست، چرا که در همین سال قبل تمام برگزیدگان المپیاد ریاضی تنها از یک دبیرستان خاص در تهران بوده‌اند و در رشته‌های دیگر هم وضعیت چندان متفاوت نیست.

طبیعیست خروجی مدارسی که قرار بوده است خروجی آنها بر خلاف رویه مدرک‌گرایی به سمت پژوهشگری بروند مستقیما به دانشگاه و کنکور هدایت شده اند.

عدم واقعگرایی

دیگر موردی که نوبلیستهای ۲۰۱۹ بر آن تاکید دارند موضوع واقعگرایی در مسائل است . یا به عبارتی با واقعگرایی مسئله دیگران و تعریف درست مسئله خودمان می‌توان به راه حل رسید.

فقر پژوهان ۲۰۱۹ بر این باور بودند که به مساله نه از بالا بلکه باید از پایین نگاه کرد چرا که مشکل و راه حل همانجاست، بگونه‌ای که در زمان شیوع مالاریا در مناطق جنوب و جنوب شرق آسیا (محل مطالعه این افراد) بر خلاف تمام اقتصاددانان که به تغییر سیاست‌های بانک جهانی و تغییر روش نهادهای بین‌المللی تاکید داشتند این افراد برای این مساله راه حلهایی مانند توزیع پشه‌بند با ابعاد چند نفره و انواع مختلف تاکید کردند چرا که راه حل باید اجرایی و عملی باشد و نه راه حل کلاسیک و آکادمیک.

در موضوع مطالعه سیستم‌های آموزشی دیگر کشورها نیز عموما از روش‌های کلاسیک استفاده می‌شود و مشکلات سیستم‌های کشورهای موفق که سعی در الگوبرداری از آن‌ها می‌شود در نظر گرفته نمی‌شود و این مشکلات را هر روز بیشتر می‌کند.

فقر عامل گسست

فقر در تمام شکل‌ها عامل گسستگی است، فقر اجتماعی = گسست اجتماعی، فقر اقتصادی = گسست اقتصادی، فقر آموزشی = گسست آموزشی و …

نمودهایی از وجود فقر توامان آموزشی و یادگیری را می‌توان در  غالب شدن طبقات اجتماعی (نخبگی-مالی-اعتقادی) بر ساختار آموزشی مشاهده کرد چرا که به دلیل وجود فقر کیفیت در مدارس دولتی هر ساله به دلیل یا بهانه‌ای طیفی از مردم با کمک سیاستمداران با ایجاد مدارس متفاوت خود را از بدنه جامعه جدا کرده‌اند تا کیفیت آموزشی را برای فرزندانشان تضمین کنند. اما این موضوع خود عامل پررنگی در ایجاد گسست اجتماعی شده است، بطوری که قشر مرفه مدارس غیر دولتی، قشر پر تلاش یا نخبه مدارس خاص علمی و حتی قشر مذهبی و ایثارگر به سمت مدارس مذهبی و شاهد هدایت می‌شوند تا تضمین کیفیت آموزش آن‌ها حفظ شود اما تکلیف سایر مدارس و خروجی تمامی این مدارس بعد از تحصیل و در اجماع چیست؟ یکی از  مسائل فعلی ما که وجود سهمیه برای  فرزندان ایثارگران است بخاطر جدا سازی در دوران تحصیل  و آشنا نبودن بدنه جامعه با وضعیت خانواده‌ای است که برای حفاظت از میهن پدر خود را از دست داده است. این امر به یک عامل گسست اجتماعی تبدیل شده است. حال سوال این است که چرا باید برای کیفیت بخشی اقشار مختلف جداسازی رخ دهد و  بدنه یکپارچه جامعه به ده‌ها تکه تقسیم شود؟

مسائلی مانند عدم تمایل  درصد بالایی از دختران و پسران عشایر به تحصیل  مدرسه‌گریزی و جذب در سایر بخش‌ها، خانه‌مدرسه‌ها (از هند تا تهران) با معلمان خانگی و ایجاد آموزش‌های شخصی و همچنین  تجاری‌سازی آموزش بجای اقتصادی‌سازی و ظهور پدیده‌هایی مانند مدارس لاکچری و مسابقه کنکور در بین خانواده‌ها از دیگر نمودهای فقر آموزشی و یادگیری در بدنه آموزشی کشور است .

آیا به راه حل میرسیم؟

پیشفرض نوبلیست‌های ۲۰۱۹­ اقتصاد برای حل مساله آموزش و فقر سیستم آموزشی منعطف و قابل تغییر است. آن‌ها راه حلهایی مانند چند معلمی کلاس، آموزش مهارتی، تقویم متغییر، مشوق مستقیم و مالی برای تحصیل  را مطرح می‌سازند. اما آیا  وضعیت ما این امکان را می‌دهد؟ خیر. چرا؟ تمامیت خواهی سیستمی.

سیستم آموزشی ما به تبعیت از قانون و همچنین به دلیل تعارض منافع، علاقه به در اختیار گرفتن همه شکل‌ها و انواع آموزش دارد، نه فقط در طرح بلکه در تمام سطوح اجرایی .

البته در شرایط موجود که نهادهای غیردولتی مشتاق برای ورود به موضوع آموزش نیز در شکل‌های محدود اجرایی خود چندان موفق نبوده و با تجاری‌سازی آموزش و عدم بهره‌گیری از نهادهای اجتماعی  عملا تغییری در شکل آموزش ایجاد نکرده‌اند بعید است با سیستم حاکمیت نیز بتوان خدمات بیشتری را از آنها گرفته و کیفیت کل نظام آموزشی را ارتقا بخشید.

معلمان بی جایگاه

در اندیشه بیل گیتس و بنیاد خیریه او که به نوعی بزرگترین بنیاد خصوصی خیریه فعال آموزشی در جهان است، ایجاد سیستم بازخورد برای معلمان و ایجاد امکان رشد علمی و مهارتی را برای آن‌ها بسیار مهم می‌داند. اما این سیستم در وضعیت فعلی جامعه ما به سیستم ناقص بازخورد به معلم و به سیستم بازخواست از معلم تبدیل شده است. برای همین بین خانواده، سیستم آموزشی و معلم همیشه بجای تعامل یک  تقابل کاذب وجود دارد که معلم یا باید با تحکم خانواده‌ها را مجاب به صحیح بودن روش خود کند و یا با ترس از آنها طبق میل آنها رفتار کند که هر دوی اینها اشتباه بوده و به نفع هیچکس نیست.

راه حل نهایی؟

بر اساس آنچه نوبلیست‌های اقتصاد در مورد آموزش و جلوگیری از توسعه فقر آموزشی تاکید دارند با در نظر گرفتن وضعیت کشورمان یک جمله می‌تواند راه حل خوبی باشد :

از شعار تغییرات بنیادین دست برداشته به سمت سلسله تغییرات کوچک برویم.

برای  تحقق این هدف ۲ گام اساسی لازم است.

الف: اطلاعات را پنهان نکنیم

ب: برای جوامع انسانی نسخه عمومی نپیچیم.

آموزش یک موضوع اجتماعی است و اگر به طور کامل به نهاد دولت سپرده شود مانند وضعیت فعلی بدنه جامعه منفعل شده همیشه از دولت طلبکار شرایط بهتر است، دولتی که هیچگاه توان ارائه بهترین‌ها را ندارد نیز همیشه بدهکار افکار عمومیست و این خود شروع یک گست عمیقتر اجتماعیست.

نویسنده: سعید نوری آزاد، پرسشگر حوزه آموزش

راهکارهای مقابله با فقرمقالات و یادداشت ها

فقرفقر آموزشینخبه گرایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *