در دهه ۱۹۹۰ دیدگاه جدیدی در خصوص تأثیر توأم رشد و نابرابری بر فقر مطرح شد که با عنوان رشد فقرزدا شناخته شد. علیرغم اهمیت این موضوع، مطالعات انجام شده در کشور بیشتر به اندازهگیری رشد فقرزدا در سطح مناطق روستایی و شهری پرداختهاند درحالیکه بهدلیل آثار متفاوت تورم بر مزد و حقوق بگیران و مشاغل آزاد پیامدهای رشد اقتصادی برای این دو گروه شاغلین متفاوت خواهد بود. بنابراین هدف اصلی این پایان نامه اندازهگیری رشد فقرزدا برای مشاغل مزد و حقوق بگیر (عمومی، تعاونی، خصوصی) و مشاغل آزاد (کشاورزی و غیرکشاورزی) است. در این پژوهش سؤالات اساسی زیر مطرح است، آیا رشد اقتصادی بر کاهش فقر و نابرابری تأثیر میگذارد؟ اثر رشد اقتصادی بر فقر برای مزد و حقوقبگیران بزرگتر است یا برای مشاغل آزاد؟ نرخ رشد معادل فقر در هر یک از بخشهای تعاونی، خصوصی و عمومی به چه میزان است و آیا این رشد فقرزداست یا غیرفقرزدا؟در این راستا براساس مدل کاکوانی و همکاران (۲۰۰۴) و با استفاده از دادههای هزینه و درآمد خانوارهای کشور، رشد فقرزدا در دو گروه مشاغل مذکور در طی چهار برنامه توسعه اندازهگیری شده است.
نتایج حاصل نشان میدهد که در برنامه اول توسعه رشد در مشاغل مزد و حقوق بگیر منجر به کاهش فقر شده است ولی در مشاغل آزاد فقر را افزایش داده است. در طول برنامه دوم توسعه، رشد در مشاغل مزد و حقوق بگیر و مشاغل آزاد غیرکشاورزی فقر را کاهش داده است اما در مشاغل آزاد کشاورزی بهصورت فقرزا (آسیبرسان) بوده است. در برنامه سوم توسعه رشد در مشاغل آزاد و مشاغل مزد و حقوق بگیر (به استثنای بخش عمومی) منجر به کاهش فقر شده و در برنامههای چهارم و پنجم نیز رکود اقتصادی در همه گروههای شغلی (بجز بخش تعاونی مناطق روستایی در برنامه چهارم) وضعیت فقرا بدتر کرده است. یکی از سؤالات مطرح در این پایان نامه چگونگی اثر رشد بر فقر در دو گروه شغلی مزد و حقوق بگیران و مشاغل آزاد بود، نتایج نشان میدهد که رشد در برنامههای مختلف آثار متفاوتی بر کاهش فقر مشاغل مختلف داشته بهطوریکه در دو برنامه اول توسعه رشد صرفاً به نفع مزد و حقوق بگیران و آن هم بیشتر در بخش عمومیعمل کرده و برای مشاغل آزاد بیشتر فقرزا بوده تا فقر زدا اما در برنامه سوم (برعکس دو برنامه قبلی) رشد در بخش عمومی فقرزا بوده است. رکود تورمی برنامههای چهارم و پنجم نیز جز در مورد مزد و حقوق بگیران بخش تعاونی مناطق روستایی (در طی برنامه چهارم) برای بقیه گروههای شغلی فقرزا است در نتیجه میتوان ادعا کرد اگرچه ممکن است رشد اقتصادی برای همه گروههای شغلی فقرزدا نباشد اما به طور قطع میتوان گفت که پیامد رکود تورمی فقرزایی برای همه گروههای شغلی است.
براساس نتایج فوق رشد لزوماً فقر زدا نیست و افزایش فقر در کشور گاهی ناشی از رشد و گاهی ناشی از نابرابری بوده، از اینرو توصیه میشود که برای تعدیل فقر گروههای مختلف شغلی، در برنامههای توسعه رشد و سیاستهای بازتوزیعی به صورت توام مورد توجه قرار گیرند. زیرا توجه صرف به سیاستهای بازتوزیع محور (مانند برنامههای چهارم و پنجم) و یا سیاستهای رشد محور (مانند برنامههای اول و دوم) فقر را در اکثر گروههای شغلی تشدید خواهد کرد. از طرفی نتایج این پایان نامه نشان میدهد که رشد اقتصادی بر گروههای مختلف شاغلین آثار متفاوتی خواهد داشت از اینرو در بررسی عملکرد سیاستهای توسعه اجتماعی و برنامههای توسعه باید آثار آنها بر گروههای مختلف شغلی بهصورت مجزا مورد توجه قرار گیرد بر این اساس توجه صرف به شاخصهای کلی رشد، فقر و نابرابری و بی توجهی به وضعیت شاغلین مختلف در سیاستهایهای توسعهای موجب گمراهی سیاستگذاران خواهد شد.
- احمدیخواه، مهین. ۱۳۹۵٫ «اندازهگیری رشد فقرزدا در ایران طی چهار برنامه توسعه (۱۳۸۸-۱۳۶۸)». پایان نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: باقر درویشی، دانشگاه ایلام.