در این رساله محقق با خروج از فضای غالب مطالعات فقر در جامعه ایرانی بر آن است گفتمان جدید فقر را با آنچه در تاریخ سنتی ایران وجود دارد، روبرو و مقایسه کند. به این معنا که با مطالعه سیر تطورات گفتمانی فقر به چگونگی تبدیل شدن آن به مسئلهای اجتماعی بپردازد. برخی از مهمترین سؤالات تحقیق عبارتند از اینکه در تاریخ جدید ایران چه گفتمانی از فقر وجود دارد و فقر چگونه پروبلماتیک و مسئلهساز میشود؟ در دورههای قبل از مدرن ایران چه صورتبندی گفتمانی از فقر وجود دارد؟ و چه رخدادهایی موجب شد گونه جدیدی از گفتار و کردار راجع به فقر به وجود آید؟
رویکرد مفهومی تحقیق، پساساختارگرایی فوکویی و روش تحقیق، تبارشناسی است. علاوه بر متون و رسالههای کلاسیک و مهم تاریخ قدیم و جدید ایران، از اخبار، روزنامهها، مجلات، آرشیوها، پروندهها، اسناد درجه یک دولتی، گزارشهای مخابرهشده، گزارشهای دولتی، قوانین، نامهها و شکایتنامهها برای کشف گفتمانهای فقر استفاده شده است. در این تحقیق نشان داده شد است که تعریف فقر نوعی «عبارت پردازی و یا تعبیری فرهنگی» است، فقر نه امری با ماهیتی بنیادین بلکه در هر دوره و در نسبت با رویدادها، گزارهها، مفاهیم و موضوعات خاص، فرماسیون خاصی به خود میگیرد. دو گفتمان مسلط فقر در تاریخ ایران قابل تفکیکاند. گفتمان اخلاقگرا و گفتمان مدیریتگرا.
در گفتمان اخلاقگرا برخلاف گفتمان نوین که در آن فقر به مسئلهای سیاسی تبدیل میشود، به فقر بهعنوان «مسئله» نگریسته نمیشود؛ در این گفتمان، نگاه به فقر با ارجاع به دین، عرفان، اخلاق و مناسبات اجتماعی امکانپذیر است، به عبارتی در درون این گفتمان، به فقیر بر مبنای ارزشهای دیگری غیر از سود نگریسته میشود، این در حالی است که در گفتمان مدیریتگرا نگاه به فقر فقط با ارجاع به امر اقتصادی و سودمندی میسر میشود؛ در گفتمان اخلاقگرا فقیر هم سوژه است و هم ابژه. گفتمان، گفتمان بازنمایی انسان فقیر و اساساً قائم به حضور فرد فقیر است. در این جا جامعه به نحو شگفتآوری پذیرای فقر است.
گفتمان جدید، گفتمان ناپیدایی انسان فقیر است. در این گفتمان، معرفت فقرا ممنوعه و صدای آنها خاموش است؛ در گفتمان مدیریتگرا که هدف کنترل فقراست، جداسازی فقیر و ثروتمند به نهایت خود میرسد. ارتباط فقیر با گروههای دیگر جامعه و ثروتمندان نه به صورت مستقیم بلکه با حفظ فاصله و واسطهگری نهادهایی چون مراکز اقامت اجباری میسر میشود. در گفتمان اخلاقگرا مرزبندی میان فقیر و ثروتمند هنوز مرزبندی نشده و فقر و ثروت با یکدیگر نوعی همزیستی دارند. به عبارتی بهتر این دو ممکن است از هم جدا باشند اما از هم منفک نیستند. بین این دو زبان مشترکی بنام اخلاق وجود دارد؛ اما ایرانی جدید دیگر با فقر و فقیر گفتوگویی ندارد، بین این دو ناممکن میشود. فقر دیگر «عیب، نقص، ضعف، خطا و آسیب» زبان مشترکی نیست، در این جا ملاحظ؟ فقر خارج از کلیت مجردِ جلوههای قدسی و اخلاقی ندارد بلکه نوعی نقصان است.
در حالی که در گفتمان اخلاقگرا، فقر در میان سلسله مراتبی از فضیلتها و رذیلتهاست، در گفتمان مدرن، فقر در میان سلسله مراتب آسیبهای فردی و اجتماعی جای دارد؛ در گفتمان قبل، فقیر و جسم آن حامل معانی از قبیل قناعت، درایت، وارستگی و آزادگی است؛ اما در گفتمان نوین، فقیر ندار و کجرو است پس نیازمند مداخله، امداد و درمان است، درمانی خارج از قلمرو رحمت الهی چراکه فقر دیگر نه جلوهای از قرب و نزدیکی به خداست، نه تلاشی برای مقاومت علیه ظالم، نه تلاشی برای ایجاد عدالت و برابری و نه تلاش برای تهذیب نفس؛ فقر تهدیدی تراژیک و واقعیتی نگرانکننده است.
- پیری، صدیقه. ۱۳۹۵٫ «بازسازی معنایی فقر: تحلیل گفتمان های تاریخی فقر در ایران». استاد راهنما: موسی عنبری. دانشگاه تهران.