تنفر از فقر و عزم برای ریشهکن کردن آن یکی از اجماع برانگیزترین گرایشهایی است که در تمام مکاتب علمی و دینی به چشم میخورد. ازاینجهت مسئله اصلی ما در این تحقیق، کاربردی و واقعیتر کردن نظریات اقتصادی فقر از طریق بسط و گسترش پایه چارچوب تحلیلی، گزینش روششناسی نزدیک به شرایط محیط بیرونی و اصالت انسان، بوده است. این پژوهش، تجزیهوتحلیلهای اجتماعی، فرهنگی نسبت به پدیده فقر، توجه به انگیزهها، نیتها و رفتارها، عنایت به اقتضائات محیطی و محاطی جامعه را کاربردی و مطابق با واقع نموده است. ما با استفاده از روشهای تحقیق کیفی بر آن بودهایم که اقتصاد رفتاری با یک رویکرد بینرشتهای و اقتصاد اسلامی با جهانبینی توحیدی و دید جامعی که نسبت به فقر دارد، با قرابتها و شباهتهای زیادی در مبانی، روشها و راهکارها و با تأثیر متقابل و همافزایی، رفع فقر را میسر میکنند.
نتایج تحقیق آن شد که اقتصاد رفتاری با تأکید بر فرآیندی بودن و ویژگیهای فردی و ذاتی، فقر و تداوم آن را فرآیندی ذهنی میداند و لذا توانمندسازی سازههای ذهنی و سیستم شناختی انسان را مدنظر دارد. همچنین اقتصاد اسلامی با طراحی مفهوم «غنای کفافی» در ادبیات فقهی، بهجای مفهوم فقر، نارساییهای موجود در تعریف فقر را پاسخ و با تأکید بر رفع «فقر نسبی»، توازن اقتصادی را در سطح جامعه برقرار میکند؛ اما اسلام با تأکید بر «شأن و منزلت»، سطح زندگی افراد در طبقات را نیز به حداقل میرساند. ضمناً در میان آموزههای اسلام، راهکارهای «درآمدی و پولی»، توجه به «فقر قابلیتی و مشارکتی»، عنایت به «ذات وجودی انسان» و «توانمندسازی ذهنی و فکری» به چشم میخورد.
- یعقوبی، بهروز. ۱۳۹۷٫ «مقایسه تطبیقی رهیافت رفتاری به توسعه و فقر در اقتصاد اسلامی و اقتصاد رفتاری». استاد راهنما: حسن سبحانی. دانشگاه تهران.